-
شنگول و منگول و حبه ی انگور
سهشنبه 24 شهریور 1394 17:42
شنگول = سر شام به همسر دلبند گفتم : چقدر خوبه که زن و شوهرها با هم در یک محیط کار نمیکنند ، وگرنه میزان جرم و جنحه در کشور بیداد میکرد . مثلا همین امروز یه اقایی اومد توی دفترم که اگه تو اونجا بودی با مشت فکش رو جابجا میکردی و اگه پسر ارشدمون حضور داشت که قطعا کشته بودش ( نتیجه ی اخلاقی : پدر منطقیتر از پسر برخورد...
-
استخدام
دوشنبه 23 شهریور 1394 23:22
شاید خیلی بخت یار بوده ام که تقریبا هرگز دنبال کار نگشتم بلکه همیشه کار گشته و مرا پیدا کرده ! با اینکه اولین بار در ١٧ سالگی شاغل شدن را تجربه کردم ولی به جرات بگویم همیشه خوش شانس بوده ام در این باره ... درست است که منصب دولتی نداشته ام و در بخش خصوصی فعالیت کرده ام ولی هرگز هم در محلی کار نکرده ام که از من توقع...
-
... که رد پای تو دیوانه میکند سنگ را
یکشنبه 22 شهریور 1394 17:43
دو نمیدانستم بعد از اینهمه سال دیدن کسی که تنها دستهایش شبیه توست میتواند اینگونه بیقرارم کند ، نمیدانستم اینگونه جا خوش کرده ای در کنج ترین زوایای حجره های قدیمی خاطرم ... که اینقدر برایم عزیزی ، خاصی ، منحصر به فردی بوی بهار نارنج بودی تو ، بوی همه ی دوست داشتنی های دنیا و هر چیز این جهان که ارزش تحسین کردن می داشت...
-
مدیر نمونه !!
شنبه 21 شهریور 1394 18:42
یک روز سنگینی داشتم ، به لطف همسردلبند به جای اینکه هشت صبح سر کار باشم ، از ساعت هفت دفتربودم ! ( تره کاشتم بشه قاتق نونم ، شده قاتل جونم !) خب دلبند جان میخوای منو ببری برسونی - درست، دستت هم درد نکنه ولی چرا من باید یه ساعت قبل از تایم کاری اونجا باشم ؟ از آن سو ، پایان ساعت کاری زنگ میزنم به جناب سروان و میپرسم...
-
باج گیری
پنجشنبه 19 شهریور 1394 09:00
٦-٣-٨٩ نمیدونم توی زندگیم بیشتر باج دادم یا باج گیری کردم ! باید کلاهم رو قاضی کنم و خیلی منصفانه در محضر وجدان زانوی ادب زمین بزنم و محاسبه کنم ... منصف باشیم ، باج دهی درست به اندازه ی باج گیری زشت و مذمومه با اینهمه اکثر ما معمولا نزول دهنده و ربا خوار رو سرزنش و شماتت میکنم و بالعکس برای کسی که نزول میگیره دل...
-
پرپین
چهارشنبه 18 شهریور 1394 18:00
در بین اقلام سبزی خوردن در اینجا ، یه سبزی گوشتالود هست به نام پرپین ( خرفه) و از اون چیزهائیه که مثل سپستان ، زیتون ، خرمالو و انبه خیلی ها از جمله اعضای خانواده ام دوستش ندارند . من ولی ، طعم و بافت آبدارش رو خیلی دوست دارم ... از وقتی پسرک رفته هر بار سبزی خوردن میگیرم موقع باز کردن بسته ی پرپین به یادش میفتم و...
-
تا بدانجا رسید دانش من - که بدانم همی که نادانم
سهشنبه 17 شهریور 1394 16:55
٤-٠-٨٩ این اسم پستها هم حکایتیه برای خودش ! هنوز تصمیم نگرفته چی بنویسم، به ناگهان یه جمله ای خودش رو پیش میندازه و عنان و اختیار رو از دست من میگیره و چه بسا که اصلا مسیر نوشته و پست و عقیده ام رو عوض میکنه ! مثلا امروز ابدا قرار نبود چیزی در مورد نادانی هام بنویسم ولی یهو این شعر تیتر شد دیگه ... میخواستم راجع به...
-
بی حجابانه درآ از در کاشانه ی ما ، که کسی نیست بجز درد تو در خانه ی ما
دوشنبه 16 شهریور 1394 18:09
٣-٦-٨٩ تقریبا تمام روز آف لاینم ، حتی سر کار تلفن دستی ام را خاموش میکنم ، قبل از خروج از دفترم به اندازه چک کردن تماسهایی که ناچارم با شماره محل کار به آنها زنگ بزنم روشنش میکنم و دوباره با رسیدن به خانه از دسترس خارج میشوم . پسرک راه دور شاکی میشود : نیستی چرا ؟ میگویم : چون اینمدت بجز خبرهای ناخوشایند و تماسهای...
-
قابلمه ای با درب پیرکس
شنبه 14 شهریور 1394 10:36
١-٦-٩١ خدای عزیز و مهربونم قطعا همه ی تدابیرت بی نقصه ولو اینکه من ازش سر در نیارم ، وقتی مسحور طبیعت سبز جادویی رامسر بودم قلم صُنعت رو ستودم ولی توی مسیر خشک و بی آب و علف و برهوت و کویری بازگشت به اینجا، وقتی با چشمهای وق زده 12 ساعت به جاده چشم دوختم شدیدا به این فکر میکردم که چرا ما رو گذاشتی توی قابلمه ، زیرمون...
-
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم در رفت
پنجشنبه 5 شهریور 1394 11:36
اینهمه ساله دارم توی این گرمای وحشتناک زندگی میکنم ، چرا عادت نکردم پس ؟؟!!! منه پر حرف و پر گو ، لال شده بودم وقتی اسکناس رو گرفتم به سمت فروشنده تا خریدم رو حساب کنه ... همه ی ترسم از این بود که تا قبل از اینکه پول رو از دستم بگیره پخش زمین بشم از شدت بی طاقتی گرما . رفته بودم رطب بخرم به رسم سوقات گرمسیر . بازار...
-
شتر گلو
سهشنبه 3 شهریور 1394 19:00
ظاهرا لوله های پی وی سی U شکل را به شتر گلو میشناسید ! خیر با فاضلاب و زیر سینک آشپزخانه تان کاری ندارم ... قرار هم نیست در حمایت از حیوانات و نحرشتر و بریدن گلویش در ملع عام ( اتفاقی که ١٥ مهر در اصفهان افتاد ) داد سخن بدهم که : گوش اگر گوش من و ناله اگر ناله ی توست / آنچه البته به جایی نرسد ، فریاد است ... رئیس...
-
هشدار ! این یک پست طولانی ناخوشایند ست
دوشنبه 2 شهریور 1394 17:50
طبق آمار رادیو زمانه ، طی هر ساعت ١٩ طلاق توافقی ثبت میشود . متوجه نشدم فقط ١٩ طلاق در یکساعت ، یا توافقی ها این تعدادند و بقیه اش را جزو آمار نیاورده اند ! منکر این نیستم که وقتی کاردی به استخوان اصابت میکند ، وجود فرزند نمیتواند از مکانیزم طبیعی بدن که فرار و اجتناب از درد است جلوگیری کند ولی با اینهمه ، بخش اعظم...
-
به حق کارهای نکرده
شنبه 31 مرداد 1394 08:18
ببین دیگه چه خبره که دارم با گوشی پست میذلرم !! اقای همسردلبند سحر خیز ! خب چرا صبح ها ساعت ۴ بامداد بیدار میشی برادر ِ من ؟؟!!! بعد از کلی ورزش و بپر بپر و چک کردن ایمیلهاش و راه انداختن جناب سروان و چه میدونم - کلی کارای دیگه ، اماده و قبراق و لباس پوشیده میاد بالای سرم و میپرسه : با من میای یا خودت بعدا میری؟ میگم...
-
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است/کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمیارزد
جمعه 30 مرداد 1394 16:24
جمعه ها ، یاد روزهای کودکی بیشتر از همیشه جولان میده توی خونه ... توی خونه ی ما جمعه تنها روزی بود که خانواده رسمیت پیدا میکرد ، احتمالا چون تنها روزی بود که مادر از صبح خونه بودند و ناهار رو از صبح بار میگذاشتند و عطر غذا و پخت شیرینی چیزیه که همه جای دنیا میتونه خونه رو گرم کنه و خانواده رو دور هم جمع کنه ... غروب...
-
گذشته ها ، گذشته ها ، کنید یک دمم رها - که جان پر شرار من ، به تنگ آمد از شما...
پنجشنبه 29 مرداد 1394 01:36
آدم خاطره بازی هستید ؟ میتوانید خاطره باز هم نباشید ولی دل کندن از بعضی یادگاری ها براتون سخت باشه ... از گذشته هاتون چی رو نگه داشتید ؟ منظورآلبوم عکس و تمبر و کلا کلکسیون کردن عتیقه ها نیست . خیلی چیزها توی خونه هامون هست که ما تلاشی برای حفظ و نگهداریش نکردیم ، خودشون هی بودن !! مثل سرویس قاشق و چنگال خونه ی ما که...
-
دو روایت از یک داستان
چهارشنبه 28 مرداد 1394 17:29
پسرک به خانه رسیده ، گرما زده و نفس بریده ... همانجا در سرسرای ورودی لباسها را از تن میکند و مستقیم به آشپزخانه می آید . از پشت سر من که فقط چند دقیقه ای ست به خانه رسیده و تازه کته را دم کرده ام می پیچد و لباسها را می تپاند توی ماشین لباسشویی و شستشوی اقتصادی را انتخاب میکند . میگویم : دیگه دم در استریپ تیز میکنی ؟!...
-
گم شده در ترجمه
یکشنبه 25 مرداد 1394 09:13
روزی که " سوزن نخ کن " را از کودک کار متروی قیطریه خریدم قطعا فکر نمیکردم به همین زودی به کارم بیاید ! خوشم بیاید یا نه واقعیت اینست که بدون عینک چشمه ی سوزن را پیدا نمی کنم ، میشود مثل خیلی کارهای دیگرم دیمی چند بار آزمون و خطا کنم و بالاخره یکبارش نخ راه خود را بیابد ولی اینکه مثل چندی پیش با یک حرکت دست و...
-
خواب چهل ساله ی ناصر خسرو قبادیانی ...
شنبه 24 مرداد 1394 16:02
شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفت چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر به هوش باشی بهتر. من جواب گفتم که حکماًً جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند. جواب داد که بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد، حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را به...
-
دریا همه عمر خوابش آشفته ست ...
دوشنبه 19 مرداد 1394 11:55
شبها یه جوری سر بر بالین میگذارم که انگار یک عمر کارتون خواب بودم و حالا بعد از گذران روزهای سخت به یک رختخواب گرم و نرم و تمیز رسیدم ! داستان از جایی شروع شد که بچه م هر روز پیام میداد : زار و زندگیتون رو بفروشین پاشین بیایین اینجا ! بی اینکه فکر کنه درختی که نیم قرن ریشه دوانده ، وقتی جا کن بشه هیچ معلوم نیست بشه در...
-
روزهای شیری مرداد
یکشنبه 18 مرداد 1394 13:53
اینروزا یه جوریم ! حال آدمی رو دارم که مدیکالش اومده و منتظر ویزاشه که برای همیشه از ایران بره ... آونگ ، آویزون میون زمین و آسمون ! بلاتکلیف ، مدیونین اگه فکر کنین حس بدیه ، نه - اصلا و ابدا ! اتفاقا اینقدر حال میده ! نمیدونی حقت رو باید از کی بگیری ، از: " آن مرد با اسب آمد " یا از اون یکی که " با...
-
دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره
شنبه 17 مرداد 1394 14:47
چرا یه آدم متعصب میترسه نسبت به اعتقاداتش شک کنه ؟ ... چون همیشه با خودش فکر میکنه چجوری میتونم به تاولهای پام بگم تموم مسیری رو که اومدم اشتباه بوده ؟! این یه مصیبت بزرگه که اکثرمون گرفتارش میشیم ... اونم نه فقط توی حوزه دین و مذهب ، توی همه ی اعتقادات ، باورداشتها ، دوست داشتنها و حتی نفرت هامون ! وقتی آدم برای یه...
-
علائم
چهارشنبه 14 مرداد 1394 18:12
از علائم کهولت سن ، یکی همین ری به ری بند بودن دستت به امر خیره !! دیشب جاتون خالی دعوت بودم خواستگاری ! دوستم که ساکن اون سر دنیاست ( تقریبا ٣٥ سال از دوستیمون میگذره ، همکلاسی دبیرستان ) اومده بود ایران که برای پسرش بره خواستگاری و از اونجاییکه میدونست بنده اخیرا دو واحد بعله برون پاس کردم ، من رو هم با خودش برد که...
-
برو کار میکن !
سهشنبه 13 مرداد 1394 10:09
سالهای اول استخدامم ، وقتی سر ماه حقوق رو به حسابم واریز میکردند اینقدر ذوق میکردم که چطور اینها بابت کاری که من اینقدر ازش لذت میبرم و بیشتر برایم تفریح و مجال شادی و یادگیری و برخورد با آدمها و تجارب جدید و متفاوته ، به من پول هم میدهند !! بیست و یکسال گذشته و من هنوز همون حس رو دارم .... گرچه چون هزینه هام و بالطبع...
-
خواجه ی تاجدا ر
دوشنبه 12 مرداد 1394 18:27
یک - رطوبت هوا ١٠٠ ، خیسی چسبناک ... توی حجم سیالی از مه ، در سونا راه می روم ، توی کوچه ام ... اینجا آلوده ترین شهر جهانست به روایتی ... ناظرین بین المللی که این نظر را داده اند یافته هایشان بر اساس مشاهدات عینی نبوده و ماهواره ای رصد کرده اند این خراب شده را ... الان بیایند ببینند که گرمای ٥٥ درجه ی امروز با رطوبت...
-
و اما عشق ...
یکشنبه 11 مرداد 1394 12:31
عشق را از عشقه گرفته اند و عشقه آن گیاه است که در باغ پدید آید ، در بن درخت . اول بیخ در زمین سفت کند پس سر برارد و خود را در درخت می پیچد و هم چنان میرود تا جمله ی درخت را فراگیرد و چنان اش در شکنجه کشد که نم در میان رگ درخت نماند و هر غذا که به واسطه ی آب و هوا به درخت می رسد به تاراج میبرد تا آنگاه که درخت خشک شود...
-
مفلس فی امان الله
شنبه 10 مرداد 1394 12:16
گفتن از فردا قراره اینترنت 14 استان قطع بشه (از جمله ما ) بعلت بدهی یکی به یکی دیگه ! اینقدر دمغ بودم که توجه نکردم ببینم کی به کی بدهکاره ولی یه چیزایی میگفتن در مورد دولت - مخابرات - زیر ساختها و کلی واژگان تخصصی که لب کلام همون قطعی طولانی اینترنت بود از فردا ... فهمیدیم که زیر این آسمان کبود ، بجز ما هم هستند...
-
تسهیم به نسبت
چهارشنبه 7 مرداد 1394 18:42
شعر وحشی بافقی کرم گوش شده و مدام در سرم تکرار میشود : درست با همان لحنی که معلم ادبیات سال چهارم دبیرستان که آقای هیز محترمی بودند میخواندند ! شعر مانده بابا ، داستان دو برادر است که یکی دارد دیگری را برای تقسیم میراث پدر توجیه میکند : زیباتر آنچه مانده ز بابا از آن تو بد ای برادر از من و اعلا از آن تو این تاس خالی...
-
خرما پزون
سهشنبه 6 مرداد 1394 18:53
هیکل فریزرمون مستکبری و طبقاتش مثه ته جیب مستضعفین تهی از هر چیزی ! البته نان را مستثنی بدانید زیرا کارمند جماعت چه میداند نان تازه چیست ؟! نانها در بهترین حالت برای یکهفته خریداری و بریده و کیسه بندی میشوند بنابر این هر گاه در فریزر بادهای استپی وزیدن می آغازند تنها چیزی که جلوی غلت و واغلت زدن بوته های خار و خس و...
-
نعل اسبیم یا فنر ساعت ؟
دوشنبه 5 مرداد 1394 20:11
یه تکه آهن ، نهایتا یه دلار باشه ... ولی وقتی تبدیل میشه به نعل اسب ده دلار قیمتش میشه . اگر آهنه تبدیل بشه به سوزن بدل میشه به دویست دلار ... اما اگه همونمقدارآهن رو باهاش فنر درست کنند برای ساعتهای سوئیسی ، تا چند هزار دلار قیمت پیدا میکنه ! همه مون اون یه تیکه آهن هستیم ، بیا سعی خودمون رو بکنیم که فنر ساعت باشیم...
-
چو فردا شود ، فکر فردا کنیم ...
شنبه 3 مرداد 1394 23:25
فارغ از کار روزانه ، لم دادم و نسکافه ای رو که توی ماگ محبوبم ریختم مزمزه میکنم ... همه چیز آرومه ... مثل آرامش بعد از طوفان ! چشمهام رو بسته ام و سعی میکنم لذت لحظه ام رو ببرم ، شکر کنم خداوندی رو که اینهمه شفاش توی زندگیم مشهوده ... مثل همه ی دقایق خوش زندگیم ،بچه ها در ذهنم حاضرند . راشین ... چقدر خوشحالم از بودنش...