ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
شبها یه جوری سر بر بالین میگذارم که انگار یک عمر کارتون خواب بودم و حالا بعد از گذران روزهای سخت به یک رختخواب گرم و نرم و تمیز رسیدم !
داستان از جایی شروع شد که بچه م هر روز پیام میداد : زار و زندگیتون رو بفروشین پاشین بیایین اینجا ! بی اینکه فکر کنه درختی که نیم قرن ریشه دوانده ، وقتی جا کن بشه هیچ معلوم نیست بشه در خاک جدید غرس بشه ، بگیره یا نگیره ...
اما همین حرفها باعث شد من احساس بی خانمانی کنم و هر شب موقع خواب یه دعا به دعاهام اضافه بشه :
خداوندا سر پناه هیچکس را از او دریغ مدار و از آوارگی و جنگ و خشونت به دورمان بدار ...
همیشه فکر میکردم بدترین مصیبت عالم جنگه ، وقتی ماجرای بم پیش اومد همین نظر رو نسبت به زلزله پیدا کردم ، سیل اخیر یادآوریم کرد که کلا بلایای طبیعی دردناک هستند ولی اینایی که ناخواسته طی قرن اخیر برامون پیش اومدن چی ؟ حالا دیگه راجع به مشروطیت و به توپ بستن مجلس و براندازی سلسله قاجار و تاجگذاری و اینا نمیگم که فکر نکنین توی مکتب عم جزء خوندم !!! ولی با خودم میگم یه ذره زیادی روی گسل زلزله نبودیم عایا ؟؟!!
شهریور 20
28 مرداد سال سی و دو
نیمه ی خرداد سال چهل و دو
بهمن 57
مهر 59
سه نقطه های سال 60
منشوری ها و شطرنجی های سال 67
76
78
88
بدون شرح ...
اختیار دارین بانو جان
سلام بانو چرا نمینویسید پس؟ما منتظریم...
درگیرم سحر بانو ... بسیار زیاد
بانو لیلیت جان، اگه دوباره کیک و نون پختین میشه دوباره عکسشو واسمون بذارین، خیلی دوووسدارم، عکس نون رو تو وبلاگ عمو دیدم، همیشه وقتی به ذهنم میاد خوشحالم میکنه، نمیدونم چرا واسم هیجان انگیزه
سمیرا جون بعد از اون یه بار دیگه نون سیر و نون هل و نون سبزیجات ( کرفس کوهی ) درست کردم ولی از اون به بعد دست درد دارم و از بس خمیر رو ورز دادم از انگشتان دستم درد میکنه تا آرنجم !!!
بعید میدونم دیگه از این ژانگولر بازیها در بیارم ... بیخود نبود میگفتن : مرغی که انجیر میخوره ، نوکش کجه !!
سلام عزیزم
لطفا ظهور کن....
دروددددددددددددددددد به بانو جونممممممممممم
خدا رو شکر که همه چی خوبه
بجز نگرانیم برای دوست مشترکمون که هر چی زنگ زدم جواب نداد ، خدا رو شکر ... چون میگذرد غمی نیست سپیده جان
بانو تا دلتون بخاااد ازون شعرا دارم چ کنم کسی نیست خرجش کنیم
بانو دوست داشین واستون مینویسم تو پستاتون
چوپاان
بعله که دلم میخواد ! خیلی هم ممنون میشم سپیده ی خوش ذوق و مهربان
آنآوون!
شاعرش آنآوونه بانو جان تا جاییکه خبر دارم
یدونه بآونآووم! پیدا کردم که جبران بشه:
تمام مردها را
جلوی گلوله فرستادی فرمانده !
حالا بگو
برای پس گرفتن آغوشی که تمام وطنم بود
به کجا لشگر بکشم ؟
" نسرینا رضایی "
مرسی چوپان عزیزم
چشمان تو، ارتش هیتلر بود
دل من، لهستان بی دفاع!
بعله!
منبع خبر ؟!!
کاش شاعرش رو هم گفته بودی دوست جان ...
سلام
خیلی وقته می خوام کامنت بذارم ولی هر بار چیزی غیرمرتبط به پست تون به ذهنم میاد. فکر کردم به تره بیام راست شو بنویسم: دلم واسه کامنت گذاشتن این جا تنگ شده بود :)
روزگارتون به آرامش
ای جانم ، نازنین مهربان دوست داشتنی ...
بهانه نمیخواد ، همینکه اینقدر دوستت دارم و از دیدنت اینجا تا اینحد خوشحال میشم کافی نیست ؟
ای بابا..اخه بدبختی هم یاد اوری داره؟؟!!!!!
درسته خیلی از بلایا رو.ندیدم ولی پس لرزش رو احساس کردم....
نظری باز به این شوروی تنها کن
دل من دستخوش موج فروپاشیهاست
عاشق این کلمات جدیدی ام که به شعر راه پیدا کرده :)
قبلا اگه خودم رو میکشتم باورم نمیشد بشه توی یه شعر احساسی ترکیب فروپاشی شوروی رو گنجوند !!
سلام بانو..واقعا همینطوره...یکی از اقوام ما بخاطر خانوم بچه هاش دوسال پیش کند و رفت ...تو سن 50سالگی...یک ماه اخیر اومده بودن ایران و همین چندروز پیش برگشتند...خداشاهده این آدم اونقدر برتش سخت بود غربت که خد نداشت درحالی که کیفیت زندگی و سایر مواردش اونجا اصلا قابل قیاس نیست...مهاجرت تو سن زیر 20 درسته بعد ازاون نه!
+ اصلا کلا رو گسل دائم الرزه ایم: |
روی گسلیم و پای آتشفشان ! بعد مدام ماگما سرازیره از کوه ... همه اش با خودمون میگیم : عنقریبه که گدازه هاش بیاد زیرمون !
اتفاقا همین دیورز به همکارم میگفتم ما به اندازه همه گذشتگان آیندگان ، کارما سوزوندیم
بعد هم خاکستر کارما ی نگون بخت رو به گنگ سپردیم غزاله جان !
بانو خانم جان ، صدایت گرفته ، نفست بوی غم می دهد! نه به سن من و شما نمی شود بانو ، گر چه که این ریشه ها آسان رشد نکرده اند با أشک چشم وخون دل آبیاری شدند ولی نمی شود ، نفس گره خورده به خاطرات این هوا ، این آفتاب و آسمان ، حتی دلت برای این شرجی خفقان آور هم خواهد تپید . جدایی از عزیزان سخت و دردناک هست اما بگذار این نهال های نو پا خودشان جای ریشه هاشان را انتخاب کنند ، ولی برا ما نه نمی شود، پس آرام و آسوده بخواب بانو خانم جان .
آری اما وقتی فرزند داری قلبت جایی خارج از سینه ات می تپد و این دچار دوگانگیم میکند بانو ...
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است
درود به بانوی عزیزممممممممممممممممممممممم
من امروز فوللللللللللللللللللللل انرژی هستم
یعنی انقد انرژی دارم که انرژی دارم
شما خوبی؟خانواده خوب هستن؟عروس خوب هست؟بدجنس بازی که در نمیاره یه وقت؟
عروس ماهه سپیده جان ...
همه چیز خوب و خوش و عالی ، خدا روشکر ...
همین که مشکل خاصی نیست خوبه دیگه !!
پووووووووووف!!!!
از اینجا به بعدش به خیر بگذره ، صلوات!!!!
خدا خودش به ما رحم کنه....من از آوار خیلی میترسم...
وقتی که ریشه میکنی جایی کندن واقعا سخته
ما که نصف شما هم ندیدیم
دو سومش هم بچه بودیم
پس عملا هیچ ندیدم
اما همان هیچ ما بدجور پیچاند
زندگی غریب است
از آن غریب تر که چه کسی تصمیم می گیرد ما وسط خاور میانه چشم به دنیا بگشایم یا وسط سانفرانسیسکو!
بقول نامجو :
اینکه زاده ی آسیایی و جبر جغرافیایی ...