همیشه به ما گفتهاند که عشق یک حادثه است. ناگهان اتفاق میافتد، قلبمان را فشرده میکند، پیشانیمان را تبدار میکند و زندگیمان دگرگون میشود. خیلی از ما هم تجربه این اتفاق ناگهانی را داشتهایم، اما آیا این به این معناست که ما عشق کاملی را تجربه کردهایم یا میکنیم؟
روانشناسها رابطه عاشقانه را فقط یک دگرگونی احساسی نمیدانند، آنها برای این احساس تعریف دیگری دارند. عشق حادثه نیست، آدمها باید عشق را در رابطه پرورش بدهند. عشقی که در یک نگاه اتفاق میافتد، چیزی فراتر از یک تجربه فوری و گذرا نیست. اگر قرار است رابطهای عاشقانه بنا کنیم، باید آن را در یک رابطه سالم و بالغ رشد بدهیم. اینجا صحبت از دو شکل متفاوت روابط عاشقانه بالغ و روابط عاشقانه نابالغ است.
ابتدا باید مشخص کنیم که از یک رابطه عاشقانه چه میخواهیم. عشق میتواند یک تجربه گذرا باشد یا یک نیاز و احساس همیشگی برای تداوم زندگی. عشق میتواند یک تجربه غلط یا یک انتخاب درست باشد. به همین ترتیب، عشق انسانها یا از روی بلوغ است یا کاملا نابالغ.
شما کجا ایستادهاید؟ آیا این رابطه که تازه شروع کردهاید دوام خواهد داشت یا یک تجربه هیجانانگیز گذراست که هر کسی بیرون از رابطه شما میتواند به سطحی بودن آن پی ببرد؟
برای اینکه بفهمید چقدر رابطهتان بالغ است، چند نشانه ساده و اولیه وجود دارد. بدون شک آن کشمکشهای هیجانی که بخواهید آنها را با یک رابطه جنسی پنهان کنید، یا مکالمهها و گفتوگوهای بیش از اندازه احساسی که باعث نگرانیتان میشود، نشانه یک رابطه بالغ نیستند.
عشق یک نمایش درام نیست. عشق دراماتیک، عشق دوران نوجوانی است برای آدمهایی است که راه ارتباط درست را بلد نیستند. کسانی که تصورات ذهنیشان از یک رابطه ایدهآل، پرهیجان و شیدایی است، وارد یک رابطه بالغ نشدهاند.
عشق ساده است. حتی میتوان گفت سادهترین احساس و تجربهای که در زندگیتان داشته اید. عشق یک مکان آرام برای زندگی است، یک پوشش گرم و نرم که در شما احساس امنیت ایجاد میکند. عشق یک اتفاق طبیعی است و نیازی نیست برای مراقبت از آن هر روز بیش از حد تلاش و مبارزه کنید.
وقتی کسی را بیقید و شرط دوست دارید یا کسی عاشق شماست، به آرامش ذهنی میرسید. این آرامش را پیش از این تجربه نکردهاید. در یک رابطه عاشقانه بالغ، شما به این آرامش میرسید، در حالی که روابط نابالغ همیشه با استرس و نگرانی همراه است. عشق باعث سرزندگی و شادابی شما میشود...
رابطه عاشقانه هیجانی پر از شک و تردید است؛ مدام از خودتان میپرسید: «یعنی دوستم داره؟»،« به من خیانت میکنه؟»،« آیا این رابطه دوام میآره؟» در یک رابطه درست عاشقانه، هیچ وقت این سوالها به ذهنتان نمیرسد. شما جواب این سوالها را خیلی خوب میدانید و اصلا نیازی نیست که مدام به یکدیگر اطمینان بدهید. در رابطه احساس راحتی میکنید، امنیت دارید، شک و تردیدی ندارید چون یک رابطه درست درباره موضوعات سطحی نیست وقتی رابطه بالغ است، مسائل مهمتری وجود دارد و وقتی برای این پرسش باقی نمیماند که «منو دوست داره یانه!»
در رابطه نابالغ همیشه احساس میکنید چیزی را از دست دادهاید. همیشه قلبتان پر از حفرههای خالی است. وقتی تنها هستید، همیشه نگران و پریشان میشوید. فقط زمانی احساس امنیت میکنید که یار، همراهتان باشد. برای پر کردن این حفره و خلاء عاطفی شما بیش از اندازه تمایل به گفتوگو یا سکس برای تخلیه هیجانی دارید.
در یک رابطه عاشقانه بالغ حفره ای وجود ندارد. جای خالی او با کم داشتن یارهمراه نیست. عشق همه حفرهها را پر میکند. در هر شرایطی حتی فکر کردن به حضور او به شما اطمینان خاطر و آرامش میدهد.
اکنون شاید برایتان سخت باشد که قبول کنید همه تصوراتتان درباره عشق اشتباه بوده است. به ویژه این نکته که یک رابطه عاشقانه با یکی شدن همراه است. این باور غلط درواقع تائید این مساله است که شما آدم کاملی نیستید و حتما نیاز به نیمه دیگری برای کامل شدن دارید. اما آیا واقعا یک نیمه گمشده وجود دارد؟ شما دونفر برای کامل کردن یکدیگر نیستید. در یک رابطه نابالغ مجبور میشوید خودتان را قربانی شریک زندگیتان کنید، چون تنها از این راه است که میتوانید در تارو پود هم تنیده شوید.
عاشقان واقعی نیازی به یکی شدن ندارند. آنها دو فرد مستقل هستند که با عشق به آدمهای بهتری تبدیل میشوند. عشق راستین با اشتیاق و علاقه شما را به سوی تکامل فردی پیش میبرد.
رابطه نابالغ همه جنبههای زندگی را در عشق ورزی به یار محدود میکند. این عشق موتور متحرک برای بهبود و پیشرفت زندگی نیست . آدمها در این رابطه ی ظاهرا عاشقانه گیر میافتند. خیلی راحت است که بدون توجه به هیچ مساله دیگری تمام اوقات زندگی را با خوش بودن در کنار هم سپری کنید اما عشق واقعی انگیزه تلاش برای زندگی بهتر است، چون شما آنقدر یارتان را دوست دارید که حاضرید برایش هر کاری بکنید تا زندگی بهتری داشته باشید. این انگیزه تا آنجا پیش میرود که دو عاشق واقعی هرگز به فکر ترک یکدیگر نیستند، مگر زمانی که این جدایی برای بهبود رابطه ضروری باشد.
اگر عاشق باشید از تنش و درگیری نمیترسید. وقتی از موضوعی ناراحت میشوید، بدون ترس و نگرانی حرفتان را میزنید. توی چشمهای دیگری نگاه میکنید و حرفتان را میزنید. بحث و تنش کاملا طبیعی است اما نه در گفتوگوهای تند پیامکی و وایبری. اگر لازم است درباره موضوعی با هم بحث کنید، باید باهم واقعا رودر رو شوید، نه اینکه با شکلکها و جملات استعاری در عالم مجاز حرف بزنید.
در یک رابطه نابالغ، ساعتها گوشی به دست با هم میجنگید و فقط تلاش میکنید پیروز میدان شوید در حالیکه یک رابطه عاشقانه بحثها را برای بهبود رابطه پیش میبرد نه برای شکست دادن دیگری.
اگر قبول کنید که شما دو فرد بالغ و مستقل هستید، آن وقت میپذیرید که عشق راهی برای همراهی و همدلی است. در این دوستی عمیق شما خودتان را میشناسید و قبول دارید. لازم نیست یک نفر آینهای برای تماشای خودتان باشد. شما نمیتوانید با دو آدم ناسالم و ناکافی یک رابطه سالم و کامل بسازید. وقتی سعی میکنید دیگری را ابزاری برای کامل کردن خودتان قرار بدهید، در واقع یک رابطه نصفه را ادامه میدهید.
در روابط نابالغ همیشه دیگران تهدیدی برای رابطه شما هستند. گذشته، عشقهای قدیمی، آشنایی با افراد جدید و دوستان صمیمی رابطه شما را تهدید نمیکنند. هنر عشق این است که به شما اعتماد به نفس بدهد. شما آنقدر خوب بودهاید که اکنون در این رابطه عاشقانه قرار دارید. عشقهای سطحی با پارانویا و توهم همراه است. در حالی که در یک عشق پایدار آنقدر از خودتان مطمئن هستید که رابطه همراهتان با دیگران را هرگز تهدیدی برای رابطه دونفره خود نمیدانید. کسی عشق شما را نمیدزدد و مجبور نیستید بین خودتان و دیگران دیواری برای محافظت از عشقتان بکشید.
عشق واقعی شما را درگیر تقویم برای برنامه زندگی نمیکند. هیچ زمان مناسب و از پیش تعیین شدهای برای ازدواج، بچهدار شدن و تصمیمهای مشترک دیگر وجود ندارد. این اتفاقها در روند طبیعی رابطه پیش میآیند. زمانی که احساس نیاز کنید با هم ازدواج میکنید و هر وقت شرایط خیلی خوب پیش برود، بچهدار میشوید. در یک عشق واقعی همه چیز با سرعت خودش پیش میرود. شما چیزها را احساس میکنید و از قلبتان پیروی میکنید.
رابطههای نابالغ همه چیز را بر اساس الگوهای تعریف شده پیش میبرند. آنها یاد گرفتهاند که بعد از شروع یک رابطه باید به فکر ازدواج باشند و بعد از ازدواج باید به فکر بچهدار شدن بیفتند. آنها قوانین را ایجاد میکنند وگمان میکنند «زمان» در رابطه اهمیت زیادی دارد و قاعده شکنی تهدیدی علیه حفظ این رابطه است.
گذشته خوب و بد ما نباید در رابطه عاشقانه تاثیر چندانی داشته باشد. عاشق واقعی هرگز گذشته را معیاری برای سنجش امروز رابطه در نظر نمیگیرد. گدشته همه ما پر از حوادثی است که هیچکدام از ما به آن مفتخر نیستیم. این گذشته پاک نمیشود، اما عاشق واقعی به حال و آینده توجه میکند. آدمهای نابالغ نمیتوانند مرز بین امروز و دیروز را درک کنند.
عاشق خوب نه تنها گذشته شما را میپذیرد، بلکه همراهیتان میکند تا زخمهایتان التیام پیدا کند.
خیلی مطالب درست و به جایی بود.
(چون میدونم خیلی دوس دارید
)

واقعا استفاده کردیم
به هرحال در طی این مسیر سوالات بسیار زیادی برای ما به وجود میاد که اگه افتخار بدین راهنماییمون کنید
که واقعا گاهی اوقات مرز بین این دو کمتر از یک تار موست!
برای مثال:
"رابطه نابالغ همه جنبههای زندگی را در عشق ورزی به یار محدود میکند."
و
"اما عشق واقعی... چون شما آنقدر یارتان را دوست دارید که حاضرید برایش هر کاری بکنید..."
فقط با برداشتن *زندگی بهتر* البته :|
ای بابا !! حتی شما هم که تازه به اینجا پیوستین متوجه شدین رابطه ی من و گل آبی رو ؟؟؟!!!
!
من با این کوره سوادی که دارم کجا میتونم به جوانهای برومندی چون شما راهنمایی بدم ؟ اگه کاری از دستم بر بیاد خوشحال میشم ولی
سلام بانووووووووووووووو
مبارکه
به به ... سلام به سیمای عزیزم
اونکه عشقِ عموعه!!!
منم بدم میاد ازش
فحش ناموسی محسوب میشه
لی جانم اینجا هم اتو سِیو داره متنش
هر3-4دیقه یکبار
پایینِ یادداشت جدیدی که دارید می نویسید میزنه ذخیره ی خودکار در... ساعتش هم میزنه حتا
ولی ایمیل نمیشه که البته ما عادت کردیم مدتهاست
افروز جونم خیلی از اشکالات هم مربوط به قالبیه که انتخاب کردم !مثلا اینکه از لینک دوستان خبری نیست
ای بابا چرا هیچکی واسه مطلب کامنت نذاشته
اشکال نداره خودم مینویسم بانووووووووووووووووووو
والا عرضم به خدمتتون:
با توجه به مواردی که ذکر کردین ,بنده هنوز عشق واقعی متاسفانه تجربه نکردم...و فکرم نکنم بتونم پیداش کنم...تو زندگی واقعی کم پیدا میشه...
شما خودتون تجربه کردین بانو؟
اووووووم .... عشق رو تجربه کردم ، نمیدونم واقعی بود یا نیود ولی خیلی خوشایند بود !
بعد همین که به وصال نرسید احتمالا باعث شد در ذهن موندگار بشه ...
این پست رو من جای دیگه ای نوشتم برای بچه هام ... اینجا فقط کپی کردم برای افتتاحیه ی وبلاگی که هنوزم نمیدونم توش موندگار خواهم بود یانه .
اون چیزی که حس کردم رو به بچه هام تعمیم نمیدم قطعا !
چیز بدی ندیدم!
تا حالا عدم دسترسی نداشته
خود شما بلاگ اسکایهایی روکه میخونید ، شده تابه حال نتونید بازشون کنید؟
ضمنا من یکی برای دوستانِ پرشینیم
رفرش کردن و اف 5 و عناوین مطالب و آرشیو و صفحه ی نخست رو500 بار فشارمیدم آخرش بعضی پست ها رو یکی دوروز دیگه میبینم!!
پرشین خیلی بد شده اخیرا ولی اینکه موقت پست گذاشتن اتوماتیک متنت رو سیو میکنه خیلی خوبه و اینکه جواب کامنتها رو ایمیل میکنه برای خواننده ها ...
که برای من عین فحش میمونه !! نمیدونم کجای دلم بذارمش افروز جونم !!!
از بدترین عیوب بلاگ اسکای این گل آبیه
پرشین هنوز هم باز نمی شه!!
لعنتی هر چند وقت یک بار چند روزی اذیت می کنه
من تو این چند ماهه از بلاگ اسکای پیزی ندیدم
افروز جون چیزی ندیدی رو از جنبه ی مثبتش گفتی یا منفی ؟!
بنظرت بمونم یا برم ؟؟
سلام عزیزم
مبارکه
قرونت برم افروز جون ... توفیق اجباریه اینجا دیگه !!! پرشین خ0یلی داره اذیت میکنه ولی هنوز به قطعیت نرسیدم اینجا بمونم یا برگردم
باااااااااااانو یافتمتتتتتتتتتتتتت!!!!
ای به فدای شراره ی نازنین .. چه خوش شانسم من که دوستایی مثه شما دارم
خانوم اجازه... ما خواب موندیم
ای جان ! سپیده ها که اول صبح بیدارن همیشه ! تو خواب بمون نیستی سپیده جونم ، عاشقتم ...
سلام بانو


منم اومدم
دیگه خودتون حتما شنیدین بهبهانیا باهوشن نیاز نیست که من بگم
منزل نو مبارک
چرخش بچرخه براتون
ای جان به همه ی بهبهانیها که خدای هوش و استعدادند !
خوش اومدی ...
سلام منم پیداتون کردم منم شاگرد زرنگ کلاسما
هورررا ! خوش اومدی دختر زرنگ ... جات میز اوله عزیزم
سلام مهربانو
منزل نو مبارک...
خوش قدم باشید بانو به سرزمین بلاگ اسکای...
ارادت ویژه
ای جانم ... شادی عزیزم هم اینجاست !
در کنار دوستان همه جا بهشته ...
مبارک است مبارک است
مبارک است
بروم بخوانم این پست تازه و داغ داغ را
هوررا !! دیدی بیست شدی ؟!