صرفا جهت اعلام حضور !

خانومی که شما باشین ، نمیدونم چرا وقت کم میارم ! البته خیلی خوبه فاصله گرفتن از فضای مجازی ... این ثابت میکنه که هنوز یه خط و ربطی به جهان واقعی دارم و در " عالم مثُل  " گم و گور نشده ام !!


هفته ی گذشته  یکی از نیروهای خدماتمون ، گریان و  نالان و فین و اشک قاطی  بهم مراجعه کرد و شکایت از مسئول امور خدمات که : آخه مگه  کنیز زر خرید پدرش هستم با من اینجوری حرف میزنه ؟ برای یه لحظه  - فقط یک لحظه  ، بخاطر مشکل خانوادگی که داشتم تلفن همراهم رو جواب دادم باهام دعوا کرده و جلوی همکاران بخش بالا منو کوچیک کرده و ....

اینقدر گریه کرد که دلم براش کباب شد ( البته نصف اشکها و درد دلش بخاطر همون مشکل خانوادگیه بود گمونم !  ) کلی آرومش کردم و گفتم ایشون منظوری نداشتند و تو دختر وظیفه شناسی هستی ، من پیگیری میکنم ...  و خلاصه راهیش کردم رفت و اینقدر سرم شلوغ بود و گرفتار بودم که وقت نشد از سرپرست خدمات بپرسم چرا اینقدر تند شده با این طفلک .

تا اینکه بطور اتفاقی در سه روز پیاپی به دلایلی ناچار شدم از بخشی که دخترک نظافت اونجا رو بعهده داره بازرسی کنم ( برای امور اداری البته و نه مسائل نظافتی ) و هر بار دخترک رو دیدم که در یه گوشه ی دنج به مکالمه مشغوله !!! یه بارش که پشتش به من بود و نتونست به موقع خودش رو جمع و جور کنه ، داشت میگفت :

نه بابا ! تولد قبلیه اونو پوشیدم ، دوباره که نمیشه ، اگه تا عصر بتونی لباست رو به من برسونی حله ...

در همین لحظه برگشت و منو دید و مکالمه اینجوری ادامه پیداکرد :

خبر مرگم ، همه اش دستم به عزاداری بنده ، نمیدونم این چه بخت و اقبال شومی بود که من داشتم !!!!!!


چند روز پیش که دوباره هنگام مکالمه و در  یک موقعیت مشابه مرا با خود چشم در چشم دید ، خنده ی دلبرانه ی کرد و گفت : چای سبز میل دارین ؟!

گفتم نه ، ولی یادم باشه یه تشویقی بنویسم برای سرپرست تون !

بعد هم تراکت رنگی " استفاده از تلفن همراه در محل کار ممنوع است"  رو دادم دستش ، گفتم میدم به خودت نصبش کنی که یادت نره مخاطبش کیه ! از روی میز معاونت پایه چسب رو برداشت بره بچسبونه توی آبدارخونه که بهش گفتم نه ، اون گوشه ، اونجایی بچسبون که موبایلت آنتن میده و همه اش اونجا کز کردی :)


امروز نیروی خدماتی مالوف اپل واچ دستش کرده  ، ریخت کارمندای دختر بخش تایپ دیدنیه ، اومدن بهم  میگن : تراکتی ندارین که روش نوشته شده باشه :


نیروهای خدمات  عزیز ! از سوزاندن دل کارمندان فوق لیسانسی که حقوقشان به خرید اپل واچ نمیرسد اکیدا خودداری نمایید !


نظرات 23 + ارسال نظر
shadmane شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 05:06 ب.ظ

مدتی بود سوتی نداده بودم
حالا معلوم شد که چقدر پرت هستم

اختیار دارین قربان، این چه حرفیه؟

shadmane سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 08:09 ق.ظ

موبایل رو بایستی هر روز داشته باشی ولی در مورد لباس اگه دوبار بپوشی از دید خانوما نشانه خوبی نیست. پس موبایل گرون میگیره و بعد لباسهای قرضی رو باهاش ست میکنه.
همه دل دارند. اما داشتن دل حقی ایجاد نمیکنه، مظلومیتی هم ایجاد نمیکنه.
ما خدماتی داریم که چند صد میلیون تو بورس گذاشته اما چشمش به چندرقازی که شب عید می‌خوان براش جمع کنند!! هست.
برای همین گداصفتی به جایگاه اجتماعی یا تحصیلات ربطی نداره

موبایل نبود که ، ساعت بود !

ولی بقول شما این دید در جامعه هست که نیروی خدماتی از حقوقی کمتر برخورداره و نباید زیاده خواهی کنه !

ف دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت 03:42 ب.ظ

سلام..صمیمانه ترین تبریک ها وشادباش ها را ازمن پذیرا باشید...آمدن شما برگرمی خنده های دنیا افزوده...تولدتون مبارک است...

سپاسگزارم مهربان دوست

کیهان دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت 03:02 ب.ظ http://mkihan.blogfa.com

درود
جدن من نمی دونم چرا اینقدر اینها سعی می کنند با ابزار هایی مثل اپل واچ و چه می دونم سامسونگ اس 6 و حتا ماشین اروندی خود را به رخ دیگران بکشند!
راستش تصورش هم برام سخته با این حقوقها یی که اینها می گیرند بشه اینگونه هزینه کرد!
گاهی به خودم شک می کنم جدن!!! نکنه من.......... نمی دونم مالا چی بگم!

کیهان جان این پلاک اروندی رو خوب اومدی !!
پارکینگ آپارتمان من پره از ماشینهای آنچنانی اروندی ، بعد برای یه مسافرت خارج از استان باید کلی ذلالت بکشند و برند آبادان یه صبح تا شب توی صف بمونند تا مثلا برای ١٥ روز مرخصی بگیرند ... لابد به پزش می ارزه ، ما چه میدونیم ؟!

Rima دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت 10:58 ق.ظ http://dailytalk.blog.ir

اعلام حضورتون خیلی جالب بود لیلیت جانم

فدای شکلت مادر :)

شادمانه دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت 09:33 ق.ظ

بنظرم مشکل اینجاست که یه پیش فرض داریم که خدماتی مظلوم و محرومه! هرکسی مسئول انتخابش هست.
برای همین نه حق بجانب خدماتی ست نه حق به جانب فوق لیسانسی که اپل واچ ندارد.
اگر نتوان تمیز و فرقی بین انتخاب و نتیجه مترتب بر ان داشت اینگونه میشود که با هرکسی خود را مقایسه نابجا و غیر مفیدی می کنیم

منظور این نبود شادمانه جان ، مگر بچه های خدمات ربات هستند و دل ندارند ؟ یا باید از حقوق انسانی شان محروم باشند ؟ اینجا واقعا پیش فرضی در کار نبود ، فقط وقتی این طفلک برای رفتن به جشن تولد ناچار است لباس قرض بگیرد ، شاید بهتر میبود درآمدش را به گونه ای مدیریت میکرد که از هر چیزی ( لباس ، ساعت و ...) معقول و متعادلش را تهیه کند ، نه به آن شوری شور و نه به این بی نمکی

مریم دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت 08:55 ق.ظ http://40years.blogsky.com

سلام
خیلی باحال بود ، کلا اینایی که میان شکایت می کنن از دیگران به نظرم دست پیش می گیرن که پس نیفتن !
ما یه کارمند خانوم داریم تو شرکت ایران ، دایم در حال شکایت کردن از این و اونه ، حالا کار به جایی رسیده که از برادر رئیس هم که مدیرداخلی همون شرکته میاد پیش من شکایت می کنه! من هم مدام بهش می گم به دیگران احترام بذاره و با زبون بی زبونی بهش می فهمونم که عزیز من اگه این مشکلات زیاد بشن کسی که موقعیتش رو از دست می ده تویی نه برادر رئیس ،من هم این وسط گیر کردم چون با هر دوشون بطور مستقیم ارتباط کاری دارم ، خانم کارشو خوب انجام می ده ولی فوق العاده زودرنج و البته پر توقع و کمی هم پر رو هست ، آقا کارش رو دیر انجام می ده ولی سرش تو کار خودشه و حاشیه نداره و به پر و پای هم پیچیده این دو تا کار منو مختل می کنه و البته رو اعصاب من هستن ! حالا استــاد بفرمایید من چطور باید با این خانم برخورد کنم !

احتمالا این حسی که اون آقا در حاشیه ی امن ریاست قرار داره این خانم رو اینگونه برانگیخته میکنه !
ولی کلا اینایی که با هیشکی نمیتونن کنار بیان و مدام از کسی شکوه دارند تحملشون واقعا دشواره ... من که از همون اولین گله باهاشون اتمام حجت میکنم که یا شرایطت رو حلاجی و هضم کن ، یا بدون گلایه و به تنهایی حلش کن ... خلاصه مشکل خودته ، به سایرین تسریش نده!

مهرو دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت 08:44 ق.ظ

سلام، روزتون بخیر.
تولدتون مبارک. براتون آرزوی سلامتی و شادی کنار کسایی که دوستشون دارید میکنم.

متشکرم مهروی زیبا روی ...

مگهان دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت 02:08 ق.ظ

تولدتووون مباااارک لیلیت عزیزم :)

با بهترین بهترین آرزوها... آمین :* ^-^

مرسی مگی مهربونم ، از ته دل ممنونم دخترم

سپیده ز یکشنبه 18 بهمن 1394 ساعت 10:57 ب.ظ

بانووووو تولدتون هم مبارک
سایتون تمام قد بر سر همسر دلبنتان و پسراتون که اسمهای زیبایی دارن مستداااام باشه ایشالاااااا

ممنون از اینهمه لطف و محبتت عزیزم....

سهیلا یکشنبه 18 بهمن 1394 ساعت 06:27 ب.ظ http://nanehadi.blogsky.com

تولدتون هم مبارک.انشاله سالم و شاد باشید.

سلام یکشنبه 18 بهمن 1394 ساعت 12:20 ب.ظ

"استفاده از تلفن همراه ممنوع" یه کم سخته،اینجوری ممکنه خدای نکرده حرفتون رو هم نتونن گوش کنن

سلام جان
همه توی اتاقشون خط و شماره اختصاصی دارند و تلفن سانتراله ، حتی بخش آبدارخونه ! پس حقی ازشون ضایع نمیشه و هیچ محدودیتی برای تلفن ندارند ولی قضیه موبایل با توجه به قوانینی که شرکت وضع کرده و نه بنده ، خب اندکی متفاوته

همطاف یلنیز یکشنبه 18 بهمن 1394 ساعت 11:23 ق.ظ http://hamsadehha.blogsky.com/

سلام سلام
ممنونم چون این اعلام حضورتان باعث شد بروم ببینم این اپل واچ چی چی هست
قیمت دیجی کالایی اش ارزانتر بید ها (1500) البته شاید مدل پایینترش! باشد
و
احتمالا نیاز به نیروی خدماتی ندارید؟

همطاف جان اون مدل اسپرتش هست ، بند نقره ایش رو سرچ بفرمایید قیمت دیجی کالائیش اونیه که گفتم !


شما افتخار بدین ، بشین رئیس الروئسا بانو

سپیده ز یکشنبه 18 بهمن 1394 ساعت 11:05 ق.ظ

مگه چن سالشه دختره ...دختره فیلم بازی میکنه خوشم نمیاد ازینجور ادما

چی بگم والا ، حدودا ٢٩ سال

شبنم یکشنبه 18 بهمن 1394 ساعت 10:48 ق.ظ http://www.funinourkitchen.ir/

واقعا این آدما رو درک نمی کنم. تو مدیر فوق العاده ای هستی. اما کاش یکی به اون خانم یاد می داد که به جای خرج کردن اینجوریه پولش سعی کنه با پولش کم کم یک سرمایه گذاری یا کاری انجام بده نه اینکه تا آخر عمر لازم باشه برای دیگرون چایی بریزه.

شاید عاریتی بوده طفلک ، نمیتونم قضاوتش کنم ، این دخترها هم چون دنبال سوژه هستند دست گرفته بودن براش وگرنه حقوق خودشه ، تصمیم خرج کردنش هم با اوست !

پرواز یکشنبه 18 بهمن 1394 ساعت 09:47 ق.ظ

سلام بانوی نور و مهربانی. قبل از هر چیز پیشاپیش تولدتون و تبریک میگم براتون بهترینا رو از صمیم قلب آرزو میکنم
منم دلم خواست از اون اپل واچ ولی.... هی وای من.....

از خدا پنهون نیست از شما چرا باشه ، خیلی خوب بود !!!!

ممنونم عزیزم ، عجیب بود که بخاطرتون مونده بود... بازهم سپاس

میس مهندس یکشنبه 18 بهمن 1394 ساعت 09:16 ق.ظ

کلا بیچاره رو با خاک کوچه یکسان کردین

اونم در کمال مهربونی و آرامش ى لبخند :)))

َADELE یکشنبه 18 بهمن 1394 ساعت 09:03 ق.ظ

سلام لیلیت جان
صبحتون خوش
پیشاپیش تولدتون مبارک
( ببخشین کادوهام راستکی نیس )
فردا از صبح کلاسم گفتم امروز تبریک بگم .
آرامش روح و سلامت جسم دعای من واسه تولد شماس .پایدار باشین خانم
( نمیدونم چرا نمیشد واستون پیغام خصوصی گذاشت ؟؟)

درود و نور و عشق بر دوست خوبم

مرسی مهربونم

بالاش بنویسی خصوصی ، کافیه ، عمومیش نمیکنم گلم

مهدیه ماه یکشنبه 18 بهمن 1394 ساعت 01:47 ق.ظ http://mahdiyemaahejadid.blogsky.com

سلام بانو...
این روزا عجیب بیادتونم.منتظر پست جدید بودم.

درود و مور و مهر بر دختر عزیزم مهدیه جان
تازه داشتم پستت رو میخوندم ، اونجا کامنت نذاشتم ولی امیدوارم سفرت به مشهد محقق بشه نازنینم

سهیلا شنبه 17 بهمن 1394 ساعت 05:35 ب.ظ http://nanehadi.blogsky.com

چه جالب.جواب خوبی دادید

ف شنبه 17 بهمن 1394 ساعت 04:21 ب.ظ

سلام حضرت بانو..من که خیلی نیروخدماتی دیدم اوضاع مالیشون رو به راه شده..ببخشید من همون محتاج دعای شما بودم که خواستم باردیگر ازشما تشکر کنم وبگم به یمن نفس خیرشما با یک پژوهشگاه آشناشدم وآزمایشات تخصصی تر وارجاع به پزشکان متخصص دیگر جهت قطع پیشرفت این بیماری. فعلا منتظرنتایجم وعلت وقطع پیشرفت هستم وامیدوار.محبت شما هیچ وقت فراموشم نمیشه. تاعمردارم سپاسگزارتونم. به شما مدیونم.

بانوی بزرگوار. .. مرا شرمنده میکنید
هر چه هست امیدوارم سلامتی باشد برایتان و امواج خوبی که همه ی ما برایتان روانه میکنیم به امید بهبودی و شادکامی شما عزیزم. من هیچ کاری نکردم جز عمیقترین آرزوهای خوبی که کسی میتواند در حق یک دوست روا دارد...
به امید شنیدن خبرهای مسرت بخش از شما مهربان بانو

عمو شنبه 17 بهمن 1394 ساعت 12:24 ب.ظ

درود و نور و ابراز دلتنگی
یعنی عاشق این جزبه مدیریتی شما هستم. کاش یه workshop می گذاشتین مام می اومدیم یاد می گرفتیم.

خدمات ما نیز اکثرا اپل دارند ... یعنی طرف تیپ می زنه از اداره میاد بیرون ... ما باید پیشش لنگ بندازیم.

لطف دارید عموی مهربان ...

راستش را بخواهید خودمان هم دلمان از آن نقره ای هایش خواست بشدت !!!!!

ولی 2800 جان نیست که آدم راحت بدهد برای ساعت :)

اینه که وقتی روی دست دیگرون میبینیم حظ بصر میبریم .... خوبه دیگه !

مگهان شنبه 17 بهمن 1394 ساعت 12:19 ب.ظ http://meghan.blogsky.com

چقدر خوبه که چراغ اینجا روشنه همچنان :)
---
این نیروی خدماتی شما منو یاد منشی دکترم انداخت، اخیرا تو شوهای اون ور آبی:دی هم ایفای نقش می کنه... آدم می مونه چی بگه :-"
منم از اون تراکتی که همکارا خواستن می خوام :/ خیلی این منشی جان سعی داره به من پز بده... آیکون تو سر زدن:| :))

ای جانم مگی مهربون ، منم میخونمت مدام ببخش اگه چیزی نمینویسم ، لذت میبرم از جوانی جاری و ساری در نوشته هات....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.