برنامه ریزی یا برنامه روزی ؟!

همکاران گرامی شش ماه است دل و جگرم را با هم رنده کرده و در یک پاتیل ریخته اند که :

چرا ما رو هیچ جا نمیبرین آخه ؟ پوسیدیم توی این شهر ، نه تفریحی ، نه دیسکو و کاباره ای نه حشر و نشر و شادی و طربی ، این چه وعضشه ؟!!

ما هم که مدیر و مدبر ، گفتیم : کی گفته نمیبریم ؟ ! از تو به یک اشارت ، از ما به سر دویدن ، حالا کجا میخواین برین ؟

- برف بازی !

- یعنی بریم پیست اسکی ؟

- اوا نه !! تا اونجاهای دور که نمیخوایم بریم ،  یه جا نزدیک ، همین پنجشنبه جمعه بریم و برگردیم  که مرخصی هامون حفظ بشه برا عید :)

- خب اگه اینطوره که نهایتا بتونم ببرمتون تاراز ( سرحد استانهای خوزستان و چهارمحال بختیاری ) برف بازی کنین ؟

- باوووشه ، عالیه ... دست و جیغ و هووورا  !!!!! ( یه هفته اس درست و درمون کار نمیکنن و دارن همه اش در اینمورد حرف میزنن که چی ببریم و چی درست کنیم و چی بخوریم و آش بلغور بار بذاریم یا آش رشته !!)


با این احوال ناخوشم چند روزه دارم دوندگی میکنم تا مجوز بگیرم ، هماهنگی با هلال احمر و راهداری و حراست و گردشگری و آژانس و خلاصه مکافاتهای تورگردانی !!

جای شب مانی رو هماهنگ کردم و مسیر و لیدر و راهنما و  پزشکیار همراه و غیره ...

در تمام این مدت همکاران در گروه تلگراممان مشغول بشکن و بالابنداز بودند و وصف العیش - نصف العیش را به منصه ی ظهور میرساندند !

این یکی دوروز اخیر را هم که هی بوت و پالتو خریدند و با هم ست کردند و تیلیک تیلیک عکس گرفتند و برای هم ارسال کردند که در شوآف برف بازی تاراز چی بپوشند و چه ژستی بگیرند  و  توی اینستاگرام بگذارند ، جوکشان هم شده بود : من و برف و گرگهای تاراز ، یهویی !!!

امروز  بهشون گفتم سریعا شماره ملی و تاریخ تولدتون رو بدید برای بیمه تور و نهایی شدن اسامی مسافران تا ارسال کنم  ، فکر میکنید چی شد ؟

از مسافران دو تا اتوبوس وی آی پی که تقریبا چهل پنجاه تایی میشدند ، نهایتا هفت نفر همچنان ثابت قدم ماندند و بقیه :

- وووواااااا ، توی این سرما ؟ کجا بریم عاخه ؟ 

- آره بابا ، گفتن آخر هفته افت دما داریم حسابی .... میمونیم توی خونه ، همین پشت پنجره ها میکنیم به شیشه ، روش قلب تیر خورده میکشیم و مینویسیم TARAZ!!!

- من که دیگه همه ی حقوقم رو خرج کت و پالتو و شلوار افتر اسکی کردم ، دیگه پولم کجا بود بیام سفر :(

- منم که  اگه خانوم فلانی بیاد پامو اونجا نمیذارم ،  از اول گفته باشم !

- به خدا قسم خانم فلانی نباشه ، من که نمیام ، اصلا  این سفر  رو بخاطر خوشمزگی های اون بود که گفتیم برنامه کنیم ، عزیزم بسکه دلقکه ( الان این تعریف بودها !!)

-توی این فصل اصلا کی این پیشنهاد مسخره رو داد ؟ الان فصل برداشت نرگس زارهای بهبهانه ، دیوونه ایم مگه بریم تاراز ، بچه ها اصلا به خانوم مدیر بگیم ببردمون نرگس زار ؟؟!!! ( یادشون رفت میخواستن برن برف بازی !)


خانوم مدیر به ریش هفت جدش میخندد  یکبار دیگربا طناب پوسیده ی شما به قعر چاه برود  و یک هفته خودش رو علاف شما بکنه ...


پ. ن : بعد خودشان نشستند کارشناسی کردند که چرا این سفر عملیاتی نشد و به این نتیجه رسیدند که :

میدونین مادام ؟ خب شما نباید  هی از یه هفته قبل برنامه ریزی میکردید و هی ما از مراحلش مطلع میشدیم ! میبایست چهارشنبه عصر که میخواستیم بریم خونه یهو بهمون میگفتین : بچه ها فردا صبح فلان جا جمع بشین راه میفتیم به سمت تاراز ! بعد خب ما دیگه فرصت همه چی ازمون سلب میشد ، می اومدیم خیلی هم بهمون خوش میگذشت ... تو رو خدا دیگه اینجوری برنامه ریزی نکنین ، مسافرتمون رو حروم کردین ، پنجشنبه جمعه مونم خراب شد ، اه !!


پ.پ.ن : افروز جان هر جا هستی ، دلت شاد و باد برات خبر نیاره !! چی میکشی با این جماعت تور برو :))) امروز حسابی یاد تو کردم و همه عزیزانی که تور گردانی میکنند ... تو رو خدا اگه از خودتون مطمئن نیستین ، لااقل وقتی بهتون پیشنهاد میدن اینجوری از خودتون شور و شعف نشون ندین که بعد طرف هیچ جوری براش هضم نشه پشیمون شدنتون !

نظرات 17 + ارسال نظر
کیهان شنبه 10 بهمن 1394 ساعت 08:24 ق.ظ http://mkihan.blogfa.com

تنگ تکاب بهبهانه! جرا من فکر کردم شما بهبهان زندگی می کنید؟!!!

شاید چون عاشق ماست ترش و دودی بهبهانم !!
متاسفانه تا به حال نتونستم به این شهر سفر کنم و ذهنیتی ازش ندارم ، فعلا چند سالیست در مرکز استانش مقیمم ، تا خداوند عنایت بفرماید و برگردم سر خونه و زندگی خودم :)

سمر پنج‌شنبه 8 بهمن 1394 ساعت 07:19 ق.ظ http://misswho.blogsky.com

از این به بعد تا اسم سفر آوردن همین کارشون رو بکنین تو چشمشون.

خودم هم خیلی دلم میخواست باهاشون برم سفر ... بنابر این احتمال اینکه بزودی این بدقولی یادم بره زیاده !!!

شبنم چهارشنبه 7 بهمن 1394 ساعت 01:39 ب.ظ http://www.funinourkitchen.ir/

ای وای. چه بی بخار شدن ملت. یک حال اساسی ازشون بگیر و برای عید بهشون مرخصی نده که ادب بشن

الان اصرار دارند برنامه رو بذاریم برای هفته ی دیگه ، منهم پذیرفتم ، گفتم یکی از شما داوطلب بشه همه ی هماهنگیها رو انجام بده ، با هم برید ! منم پشت سرتون آب میریزم که به سلامت برگردید!

مروئه سه‌شنبه 6 بهمن 1394 ساعت 04:27 ب.ظ

والا راستش من تور لیدر خودم و خواهرم هستم بنده خدا هر جا بریم مسافرت هر چی بگم هر چقدر هزینه بگم نه نمیاره. فقط میگه بهترین هتل و بهترین پرواز دیگه بهترین رستوران امکان تاریخی و نمیدونم هرچی تو یه شهر میشه دید با تو.تازه بنده خدا کارتش هم دسته من اگر اضافه چیزی بخواد بخره احتمالا نمیذارم.همیشه هم خدارو هزار مرتبه شکر وقتی از سفر برگشتیم چون بهش خوش گذشته یه کادو پر و پیمان داشتم علاوه بر این که توی سفر هم کلی چیزای خوب خوب دارم.
دیگه سفرهای زمینی هم که علاوه بر تور لیدری هزینه رانندگی هم میگیرم.
ولی میدونم چون خیلی با نظم و ترتیب هستم نمیتونم تعداد بالا تور لیدری کنم نهایتا 3 یا4 نفر

خب ما هم ٢ نفریم ، اگه افتخار بدین یه تور چهار نفره برگزار کنیم عالی میشه :)

Sal دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 09:18 ب.ظ

سلام بانو
حالتون بهتره؟! امیدوارم کسالتتون برطرف شده باشه...حد عصبانیت شما را از این زیر قول زدن نمیدونم اما من واقعا تحمل نمی کردم خب این همه تلاش و تقلا بعدش بزنند زیر همه چی خیلی ناراحت کننده است....

درود و نور بر تو عزیزم
بلی بهترم ، مرسی از احوالپرسیت دخترم

بدقولی و سر وقت نبودن از دروغگویی دست کمی نداره ! خب مگه معنیش همون نمیشه ؟ چرا فکر میکنیم به زشتی دروغگویی نیست ، نمیدونم !

جلبک خاتون دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 06:35 ب.ظ

خاله من بخاطر کارم گاهی ماموریت میام اون طرفا...
تاراز رو هم جاشو میشناسم...همکارام رفتن عکساشونو فرستادن...برف و اینا...
نکنه همکاریم؟؟؟؟

بعید نیس مادر ! هی میگم نیام راستش رو بنویسم ، آخر مکشوف الهویه میشم ، باز یادم میره !!

فرزانه دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 01:37 ب.ظ

فقط

کیهان دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 10:45 ق.ظ http://mkihan.blogfa.com

ببخشی سلام
والا بنظر من همان تنگ تکاب می بردی خیلی بهتر بود! راحت! می بردی اونجا یه اتشی و کبابی و صبح تا عصر ....همه هم میامدن
خوب به هر حال چی بگم .من که هیچ وقت با بانوان (البته در تعداد زیاد) به هیچ مسافرتی نرفتم. با همون تک و توک هایی هم که رفتم البته کلی خوش گذشته ولی کلییییییییییییییییییییی هم حال بگیری بوده
خوب حالا تاراز چطور بود؟

نرفتیم که !!!!
این پنجشنبه قرار بود بریم که هر کدام یه جور بهانه آوردند...
تنگ تکاب کجاست ؟! من این تاراز رو هم از خودشون شنیدم و با یه مقدار جستجوی اینترنتی در موردش اطلاعات گرفتم وگرنه تجربه اش نکردم .

رها دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 10:08 ق.ظ

بانو جان سلام و صد سلام کاش یه تور میزاشتیم ما دوستان مجازی میرفتیم و کلی هم خوش میگذشت چه راحت بعضیا از دست میدن چیزای خوبو.امیدوارم حالتون بهتر باشه بانو جان

چه پیشنهاد جذابی ! کاش این اتفاق می افتاد و کسی همت میکرد و چنین توری برگزار میکرد ...
ممنونم از احوالپرسیت رهای عزیز ، دیگه تقریبا رو به بهبودم

بهسا دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 09:50 ق.ظ http://mywellnessjourney.mihanblog.com/

آخییییی خیلی زور داره اینهمه دوندگی کنید و اینطوری ینی فقط بخاطر سال تولد وکد ملی نیومدن؟؟؟
من اگر بودم حتما میومدم! والا پایم اصلا!
از حقوقشون کم کنید حساب کار دستشون بیاد!!! والا چه معنی داره آدم رییس به این خوبی داشته باشه که بخواد ببرتشون پیکنیک اونوقت ناز کنه و نره!
بی زحمت بفرستینشون یه دوره کارآموزی بدون حقوق پیش رییس ما تا حساب کار دستشون بیاد!!!!!
اصلا شوما این این افروز را به من نیشان بده!!! کجاست این دختر؟؟؟

افروز که انگار وبلاگش رو حذف کرده ، امیدوارم فقط موقتی باشه !
بخاطر کد ملی و سال تولد نبود ، به این خاطر بود که دیدند آخرین مرحله اس و دیگه جدی جدی داره اجرایی میشه ، دلشون رو زد !
اتفاقا این اولین بار نبود ، بارها برای کلاردشت ، بنادر دیلم و گناوه ، آبادان و کیش هم برنامه ی سفر ریختیم و حتی هتل رزرو کردیم و چون هزینه های رزروش رو شرکت داده بود به راحتی کنسل کردند ... بعید میدونم دیگه به حرفشون گوش بدم !!

سلام دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 09:06 ق.ظ


حالا خوبه خودشون پیشنهاد دادن که برن برف بازی،بعدش کنسل کردن چون هوا سرده!!!!!!!!!!!!

جو گیریم دیگه !!
به اینا میگن : حرفای پا منقلی ( شبیه حرفهایی که مصرف کنندگان تریاک به هم بستی هایشان میزنند و بعد منکر میشوند )
کنار فن کوئلهای دفتر کارشون نشستند خرما ارده میخورند و نقشه میکشند ولی وقتی قراره اجرایی بشه یخ میکنند !!

شادی دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 08:56 ق.ظ

سلام بانو جان
دلشون اومد همچین رفتاری بکنند دوستان آخه!؟
اینا باید از خداشونم باشه که در کنار شما برن سفر و لذت ببرن شما با این همه درایت و برنامه ریزی های عاقلانه و ماشالله شاد و شنگول. ما بودیم که باعث افتخارمون بود خانم مدیرمون اینقد به فکرمون باشه و به خواسته مون بها بده.
البته ما هم اردوهای یه روزه رو با جمع همکارامون سالی یکی دوبار داریم و خیلی هم خوش میگذره بهمون
همیشه شاد و پر انرژی و سالم بانو

متاسفانه هیچوقت جور نشده به اتفاق همکاران اردو بریم ولی قطعا در جمعهای دوستانه اینچنینی باید خیلی خوش بگذره ...
دلت شاد باشه الهی عزیزم

شادمانه دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 07:06 ق.ظ


سلام
میدونی دفعه بعد اگه قرار شد برنامه‌ای بگذاری بهتره همون شروع یه پولی ازشون بگیری اینطوری چون پول دادن احتمال کنسل کردنشون کم میشه

واقعا !! این از خواصه پوله ، جون نیست که آدم راحت بده !!!

مهدیه ماه دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 02:09 ق.ظ

الان یعنی مو تو سرت مونده یا تک تکشون رو با دستای خودت کندی؟!

نه دیگه در این حد!!

سپیده ز یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 10:38 ب.ظ

خلایق هرچه لایق
خدارو شکر ما برف داریم

باورت میشه چند نفر هنوز برف رو ندیده بودن ؟!

سهیلا یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 10:04 ب.ظ http://nanehadi.blogsky.com

والا رو که نیست سنگ پای قزوینه.طفلک افروز

عمو یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 06:40 ب.ظ

سلام
چی میکشی مادر من!!!!
یه سفر اینجوری هستن این بزرگواران تو کار چه جوری با هم هماهنگ می شن...اینجاست که قدرت مدیریت شما تو کار مشخص میشه.
پاینده باشید

الان پشت سر هم دارند پیام میدن : حالا نمیشه یه جوری هماهنگ کنین بریم ؟؟؟!!!

قیافه ی من :

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.