صبح تون پر از گلهای نرگس

نرگس زارهای بهبهان بهترین و خوشبوترین نرگسهای جهان رو  دارند ... 

شهر رو بوی نرگس برداشته و این یعنی بشارت خبرهای خوب ، روزهای خوب ، اتفاقهای خوب ...

فردا روز دیگریست و میدونم قراره عالی شروع بشه و بهترین لحظه ها رو تجربه کنم ، براتون دعا میکنم بعد از خوندن این کلمات حالتون بهتر بشه و سعادت نامنتظر رو تجربه کنین ( چیزی که همیشه منتظرش هستم ) 

تقریبا نیم ساعت به شروع روز جدید باقیست ، آخرین شنبه ی پاییز ... فردا در ادامه ی این پست ، یکی از یادداشتهای پسرک راه دور رو منتشر میکنم ، حال منو خیلی خوب کرد امیدوارم برای شما هم اثر بخش باشه دوستان :)

همیشه ...

کاری هست برای انجام دادن

درس بخوانی

و شغل رویایی ات را داشته باشی


همیشه ...

چیزی هست ، که باید به آن برسی

ازدواج کنی

فرزند بیاوری

بزرگشان کنی

آنها را به دانشگاه بفرستی


همیشه ...

چیزی هست ، که باید بخری

خانه ای بهتر

شاید هم ویلا


همیشه ... جایی هست ، که صدایت میزند

آن سوی آبها ،

 سرزمین آرزوها ...


فقط یکبار

برای یک لحظه تامل کن

و از خودت بپرس

در تمام این سالها

کجا بوده ای ؟

برای خودت چقدر بوده ای ؟


میدانی ،

وقتی  در آرزوی چیزی هستی

تمام لحظه های حال از دست رفته اند!

برای خودت زندگی نکرده ای،

تمام زندگیت را

برای آرزوهایت خرج کرده ای...


هیچوقت شده ، برای دل خودت باشی؟

به محله ی قدیمی ات سر بزنی

رد همکلاسی هایت را بگیری

و دلخوشی های ساده ات را ؟

نقاشی کنی

عکسی بگیری

نامه ای بنویسی

شبیه نامه های عاشقانه ای که در چمدانهای قدیمی خاک گرفته پیدا کرده بودی ؟


همانهایی که یادآوریت میکنند

معنای عشق ، در آن روزگار چه بوده !

تو نبودی و

عشق بود

و تو

روزی ، هر چند دور

نخواهی بود

و

عشق

تا ابد باقی ست


نیمکت های مدرسه ات و یادگاری هایی که رویش کندی بخاطر می آوری ؟

از آن " خود " ی که میشناختی

چقدر باقی مانده است ؟


کتاب مقدس را باز میکنی

در انتهای آن

دستخط پدر را میبینی

که نور چشمم خطابت کرده

و تاریخ تولدت را رقم زده ..


زندگی همین است :

تو نور چشم کسی بوده ای

که حالا حوصله اش را نداری

مثل همان فرزندی

که اینگونه عاشقانه دوستش داری اما،

حوصله اش را سر میبری ...


یک جایی

زندگی را ، جا گذاشته ای

از دستت افتاده و رفته ای

آنهم چه رفتنی !!!

برگرد ،

و از زمین برش دار


دلت برای خودت تنگ نشده ؟

رحم کن

میترسم تنگ نشود

و دیر شود ...


بگرد دنبال کسی که

نام کوچکت باشد

خودت را پیدا کن

بازوانت را دور خودت حلقه کن

در آغوشش بگیر


برای خودت زندگی کن

برای بودنی ... که همین یک بار است







نظرات 20 + ارسال نظر
علی امین زاده دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 04:32 ب.ظ http://www.pocket-encyclopedia.com

وقتی یکی واسه دلش
تو بارون آواز بخونه

همه بهش می خندن و
میگن دیوونس دیوونه!

دیوانگی هم عالمی دارد ... اغلب ما زیر بارون دیوونه هستیم ، میدونستی ؟!

توت قزنگی چهارشنبه 2 دی 1394 ساعت 01:14 ب.ظ http://missalone.blogsky.com/

نه لی لی جان ، از میگو متنفرم

کلا برای اقتصاد مقاومتی هم که شده همون بهتر که همممه مون متنفر باشیم ، اونم با این قیمتش !!

شبنم چهارشنبه 2 دی 1394 ساعت 10:37 ق.ظ http://www.funinourkitchen.ir/

دست پسرتون درد نکنه. خوش به حالتون که خانوادگی خوب می نویسید. راستش من همیشه سعی کردم جوری زندگی کنم که بعدا حسرت نخورم و تا حالا خدا رو شکر موفق بودم به نظر خودم.

حتما همینطوره ... همین که یه قلب عاشق دارید و اینهمه مهربونید و یه عالمه دوست دارید یعنی کلی موفقید بانو ...
از ابراز لطفتون ممنونم ، شما خوب و مثبت می بینید عزیزم

کیهان دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت 11:17 ق.ظ http://mkihan.blogfa.com

این قدر زیباست این بی باز گشت
کز برایش بایدی از جان گذشت
[شاید در ست ننوشته باشم )
درود بانوی خرد مند
بله زندگی زیباست! و آرزو ها پایان نا پذیر
خوب زندکی کردم یا شاید تصور می کنم خوب زندگی کردم!
عاشق طبیعت و کوه و در یا و صحرا! هنوز قله های زیادی هست که صعود نکردم ........
انسانها را دوست دارم دوستانم را هیچوقت فراموش نمی کنم حتی بعد از سالها.......
مرسی بانو
آری هنوز کار های نیمه تمام و کار های شروع نشده زیادی دارم.
شادی ات روز افزون.آمین

چقدر خوبه که یه عالمه کار نیمه کاره داری ، امیدوارم هیچوقت تموم نشند ! میدونی ، اینجوری آدم احساس مفید و ضروری بودن میکنه ...

این شعر ژاله ی زنده رود (اصفهانی ) رو خیلی دوست دارم :
زندگی صحنه ی زیبای هنرمندی ماست ، ولی منم مثه شعری که شما نوشتین همیشه شکسته بسته بخاطر می آورمش ! مهم مفهومش که خوب یادمون میمونه :))

آنقدر زیباست این بی بازگشت ،کز برایش میتوان از جان گذشت ...شاید اگه این شعر پیر پرنیان اندیش ( ه . ا. سایه ) یا همون هوشنگ ابتهاج اینقدر قشنگه ، صدای شهرام ناظری در ذهنیتمون بی تاثیر نباشه ...

سپیده مشهدی دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت 06:01 ق.ظ

درود و نور به بانوی عزیزمممممممم
امیدورام هفته خوبی شروع کرده باشین تا انتها هم به خیر و نیکی باشه
از راه دور میبوسمتون

ای جانم سپیده ی گل که دعاهایی اینچنینی اش همیشه مستجاب میشه :)
فدای تو دختر ، برات آرزوی متقابل دارم عزیزم

توت فرنگی یکشنبه 29 آذر 1394 ساعت 09:31 ق.ظ http://missalone.blogsky.com/

راستی لی لی جان ، من از همون روزی که رمز پست رو خواستی برات به قسمت خصوصی وبلاگ ارسال کردم، آیا به دستت رسید ؟ اگر نرسیده قصور من نبوده ، بگو که برات بفرستم

بلی توتی جانم ، یکدنیا ممنون ، عکست رو دیدم و کلی هم انرژی مثبت گرفتم ... ممنون از اعتمادت عزیز دلم

توت فرنگی یکشنبه 29 آذر 1394 ساعت 09:28 ق.ظ http://missalone.blogsky.com/

وای لی لی جان تو اهل بهبهان هستی؟
تو اون پست که نوشتی داری وسایل قلیه رو آماده میکنی باید حدس میزدم ولی خب این روزا همه جا دیگه قلیه درست میکنن ، ولی میدونی که قلیه ما جنوبیها یه چیز دیگست

نه توتی جانم ، فقط بهبهانی ها رو خیلی دوست دارم چون بغایت باهوشند و بطرز باور نکردنی شم اقتصادی خارق العاده ای دارند ...
فقط شهری که در حال حاضر ساکن هستم با بهبهان 2 ساعت فاصله داره .
قلیه ماهی یک طرف ، قلیه میگوی رستوران پاکستانی های آبادان هزار طرف !! امتحانش کردی ؟!

tina یکشنبه 29 آذر 1394 ساعت 09:01 ق.ظ

جالب بود برام، با شرمندگی چیزی راجع به نرگس ها نمیدونستم
فرزند راه دورتون خوب شما رو بلده،شاد باشید بانو و امیدوارم دوران دوری هم زود به سر بیاد.

ممنونم عزیز دلم
روزگارت پر از عطر سحر انگیز نرگس باد

عمو یکشنبه 29 آذر 1394 ساعت 08:11 ق.ظ

درود و نور
متن رو که خودنم فهمیدم ... یه روزی یه جایی توی این هیاهو و شلوغی زندگی دست خودم رو رها کردم و گم شدم ...

ای جانم ...
تو هرگز گم نمیشی عموی مهربون چون شریک زندگیت زنی فوق العاده باهوش و خردمنده که هرگز نمیذاره سرگشته بشی... بهترینها رو براتون آرزو دارم پسرم

سایه یکشنبه 29 آذر 1394 ساعت 12:06 ق.ظ

وای که دیگه وقتی بچه ات از راه دور اینقدر تمیز برات مینویسه انگار که یهه دوست قدیمی دیگه دلت میره که سفت تو بغلت بگیریش انشااله به زودی دل مادر وپسر آرامش میگیره

ممنونم سایه جان
سعی میکنم به اینکه چقدر دلم براش تنگ شده فکر نکنم ، چون فعلا چاره ای نیست ... ممنون از دعای خیرت دخترم

مگی شنبه 28 آذر 1394 ساعت 07:13 ب.ظ

چقدر میتونست بعد یه چرت کوتاه بی موقع بچسبه این متن...
من مال خودمم و به همین دلیل چرت زدم و از حالام لذت بردم!!هاها...
عالی بود متنتون

چرت قیلوله همیشه میچسبه مگی ، زمستون و کنار شومینه اونم توی صندلی ننویی که دیگه نگو ... یه بالاپوش هم روی پاهات بندازی و بری توی خلسه :)

Sal شنبه 28 آذر 1394 ساعت 06:39 ب.ظ

چند روز پیش همین متن را از دوست عزیزی دریافت نمودم و خوانش دوباره آن٬ اون هم از کلبه شما شعفی زیاد در من ایجاد نمود... ایام هماره به کام شما و فرزندانتان باد..

دخترم همیشه از وجودت در کنارم خوشحال میشم ، اینروزا بیشتر از همیشه ... دلت شاد و لبت خندون سیلوی جانم

زهرا شنبه 28 آذر 1394 ساعت 06:36 ب.ظ

سلام بانو
متشکرم که نامه پسر راه دور رو با بقیه شریک شدین ،تلنگر خوبیه اگر که خوب بخونیم و بش فکر کنیم
اخی گفتین نرگس بهبهان و دلم رو بردین به نرگس زار،الان باغ های اطراف منصوریه گل های نرگس رو دارن به بازار میدن و حجم عمده محصول نرگس زار حدس میزنم از اواسط دی تا بهمن ماه برداشت بشه،پیشنهاد می کنم یه اخر هفته اگر فرصت شد با همسر گرامی تشریف ببرید بهبهان و از کیلومترها مونده به نرگس زار از این عطر خوش استفاده کنید،دیدن نرگس زار واقعا زیباست
حالا این وسط می تونید از محصولات ارگانیک و با کیفیت بهبهان هم خرید کنید انواع ماست و لبنیات و خرما و ارده و حره

چه پیشنهاد خوبی !
حتما عملیش میکنیم رهرا جان ... از اینجا تا بهبهان راهی نیست
ماستش که منحصر به فرده با اون بوی دود و طعم منحصر به فردش ... حلبهایی که با علف روش پوشونده شده ... همیشه میگم علت اینکه بهبهانی ها اینقدر باهوش و درسخوان هستند و اهر خونه ای توی این شهر حداقل دو تا پزشک خروجی داشته از خواص همین ماسته !!

فریبا شنبه 28 آذر 1394 ساعت 04:30 ب.ظ

سلام بانو
لیلیت عزیزم چقدر خوب بلدی حس خوب بدی به اطرافیانت ... این یه هنر خیلی بزرگه که کمتر کسی بلده .... همیشه به عشق پیامی که قرار ه برام بذاری مینویسم .... چون میدونم که دنیا رو از نگاه شما دیدن خیلی زیباست.. بانو این متن مال پسره راه دوره یا نزدیک؟ چقدر قشنگ و چقدر پر محتواست...
امروز حال خوبی نداشتم بانو ... اما این نوشته حالمو بهتر کرد کاش بدون انتظار نتیجه دوست داشته باشیم و عشق بورزیم کاش همدیگه رو قضاوت نکنیم فقط سعی کنیم آدم بهتری باشیم نسبت به دیروزمون.... بانو منم خیلی وقته دلم برای خودم تنگ شده ... خیل وقته
احساس میکنم خودم رو تو زندگی گم کردم ... کاش بتونم پیداش کنم بانو ....
خدا یار و دو پسر را برای شما نگه داره .... لبهاتون همیشه بخنده و قلبتون پر از مهر باشه .... الهی آمین

غم از دلت دور باشه فریبا جونم
خوشحالم که این نوشته حالت رو بهتر کرد ، راستش رو بخوای علتش اینه که تو با دید مثبت و لطفی که به من داری خوندیش عزیزم
ولی از حق نگذریم پسرک عشق و حس خوب و دلتنگی برای خودش رو ر این متن جاری کرده ...
مزسی از دعای خیرت عزیزم ، به دوستی با تو میبالم بانو

سپیده ز شنبه 28 آذر 1394 ساعت 02:43 ب.ظ

فردا
بازهم به خودم فکر خواهم کرد
مثل دریا به ادامه خویش

عالی

سلام شنبه 28 آذر 1394 ساعت 02:20 ب.ظ

چه متن زیبایی...فوق العاده بود،تلنگری عمیق به آدم میزنه
بانو جان میتونم کپی کنم این متن رو ،لطفا؟

بلی عزیزم ، حتما

شبنم شنبه 28 آذر 1394 ساعت 11:02 ق.ظ http://www.funinourkitchen.ir/

من عاشق عطر نرگسم. حتی با تصورش هم حالم از این رو به اون رو می شه.
منتظر متن پسر عزیزتون هستم.

ممنونم عزیزم
نرگس گل مورد علاقه ی منه ، هم رنگش ( عاشق زرد و لیمویی ام ) و هم عطر جادویی نارسیس ...

سلام شنبه 28 آذر 1394 ساعت 09:07 ق.ظ

منتظریم بانو

ای به چشم عزیزم

parvaz شنبه 28 آذر 1394 ساعت 07:32 ق.ظ

سلاااام بانو لیلیت عزیز. صبح شما بخیر. واییییی من عاشقم نرگسم. ممنون برای جملات زیباتون. روزتون پر از شادی و سرور.

سپاس عزیزم
روزت پر از گلهای نرگس و مشامت پر از عطرش باشه الاهی ...

رویا شنبه 28 آذر 1394 ساعت 12:46 ق.ظ http://khoshbakhti1393.blogsky.com

با آرزوی بهترین ها برای شما و فرزندان دلبندتون

ای جانم رویای مهربون ... خوشبخت باشی عزیزدلم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.