آقایی که شما باشید !

همیشه به زنانگی خودم بالیده ام و مثل خیلی از زنان سرزمینم ، هرگز از جنسیتم شاکی نبوده ام . 

تازه اغلب اوقات مراتب تقدیر و تشکرم رو  به خداوند عزیزم اعلام کرده ام که من رو زن آفریده ! بنظرم فقط یه زنه که میتونه همونطوری که لوند و فتانه ، خالص و مادرانه عشق بورزه و به موقعش هم جدی و سخت و انعطاف ناپذیر باشه .

اما هیچکدوم از اینا باعث نمیشه که خیلی وقتها نزد خودم اعتراف کنم که از زنانگی بسیار بسیار فاصله گرفتم ! نمیدونم علتش کار کردن در محیطهای مردانه بوده یا ژنتیکم این مدلیه یا هر چی ! ولی خیلی هم " زن " نیستم فی النفسه گویا !! 

این رو همین چند روز پیش که توی مقر فرماندهی .... استان بودم کشف کردم :) یهو به خودم اومدم و دیدم نه تنها جایی هستم که هیچ خانومی وجود نداره ، بلکه اصولا هیچ خانومی کلا اینجا تردد نمیکنه ! خیلی هم با سلام و صلوات و احترامات فائقه کسی رو فرستادند تا از گیت ورودی ردم کنه .

وقتی داشتم  شانه به شانه اون آقایی که برای استقبالم اومده بود وارد مرکز میشدم چشمم به کفشهام افتاد و ناخودآگاه کت و شلوار تمام رسمی و  در تعاقبش کیفم رو  از نظر گذروندم ( یه جوری برام عجیب بودن که نه انگار صبح خودم اینا رو تنم کردم و از خونه اومدم بیرون !)  ... بلی ، هیچ اثری از زنانگی درش دیده نمی شد !

وارد دفتر آجودان مخصوص   که شدم  با تعجبی نشات گرفته از غیر مرسوم بودن حضور یک زن در آن مکان نگاهم کرد و گفت : میتونم بپرسم با فرمانده چه کار دارید ؟  که پررو  پررو  گفتم : ایشون با من کار دارند !( این ترفند همیشگی منه ، یعنی تریپ بی تفاوت بر میدارم یه وخ فکر نکنی من طرف رو قابل دونستم اومدم دیدنش ،  این اون بوده که دعوتم کرده !)

البته خب واقعا هم از قبل تلفنی با فرمانده هماهنگ کرده بودم و در بدو ورود هم قبل از اینکه موبایلم رو توی ماشین بذارم ( دوست ندارم گوشیم رو دم در تحویل بدم - همه اش فکر میکنم اینجور مواقع یه بیکاری پیدا میشه فضولیش گل کنه !)  باهاش تماس گرفته بودم  و اعلام وضعیت کرده بودم .

نیم ساعته کارم انجام شد و موافقت فرمانده رو  گرفتم و خوشحال از  اینکه تونستم حتی بدون ارائه ی کارت شناسایی وارد چنین جایی بشم و با موفقیت کار یه نفر رو راه بندازم و گره گشا باشم ، برگشتم به محل کارم .

یه حس دوگانه ی تجربه نشده داشتم : مثل یک مرد کاری رو انجام داده بودم که خیلی از آقایون ازش عاجزند ، در عین حال زن بودم و میدونستم با اینکه از جنسیتم هیچ استفاده ای نکردم ولی این خانوم بودنه قطعا در نفوذم تاثیر داشته ( بازم تاکید میکنم : بی هیچ سوء استفاده ای ...)


به همسر دلبند زنگ زدم و گفتم که مشکل اون فرد رو حل کردم و جواب مساعد گرفتم  ولی اون کسی که رفت اونجا ، خانوم  لیلیت نبود ، لی لی یت خان بود !

دلبند جان فرمودند : یادت باشه برگشتی خونه ، جلد مردونه ات رو از تنت در بیاری و توی  رخت آویز کنار سرسرا  آویزون کنی و بری تو ...شب که اومدم  دوست دارم  دستپخت خانوم لی لی یت  رو بخورم نه اون آقاهه رو !!

نظرات 18 + ارسال نظر
کیهان سه‌شنبه 12 آبان 1394 ساعت 10:34 ق.ظ http://mkihan.blogfa.com

اعتراف می کنم که از زنها کار هایی بر می آید که از صد مرد بر نمی آید.
جدی می گم.
اتفاقن در محیطهای مردانه کار زنها بسیار راحت و در اسرع وقت انجام می شه دلیلش را واقعن نمی دونم.

امواج زنانه برادر من ! همین :)

مریم دوشنبه 27 مهر 1394 ساعت 06:46 ب.ظ

منظور خانم لی لیت هم همین بود که ایشون از خود اصلی شون تو اون فرم و لباس و شغل دور شدن( تو محیط کار البته ) ، واصلا مگه واسه یه خانوم چیزی جدای از زنانگی برای خود بودن و خود اصلی بودن وجود داره ؟! زنانگی در اصل و ماهیت هر زن وجود داره و جز جدا نشدنی از ماهیت هر زنی است ! مسئله بر سر سوء استفاده از جذابیت های زنانگی هست در اینجا که متاسفانه بعضی از خانوم ها انجام می دن !

زیتون دوشنبه 27 مهر 1394 ساعت 05:38 ب.ظ http://www.zeytoone-tanha.blogsky.com/

چه عکس ملوسی چه قالب آرامی

"لی لا" عااااااشقت شدم. همه حرفای دلمو زدی. مرسی ازت

سلام شنبه 25 مهر 1394 ساعت 01:23 ب.ظ

لی لا شنبه 25 مهر 1394 ساعت 12:47 ب.ظ

لی لیت جان دوست دارم بدونم از نظر شما زنانگی یعنی چی؟
این چیه که فکر می کنید ازش فاصله گرفتید؟ رفتار تحت تاثیر هورمونی خاص؟
فکر می کنید چرا باید تلاش کنیم از زنانگی فاصله نگیریم؟
چه ویژگی ای به جنسیت این اصالت رو میده که بخواهیم حفظش کنیم و ازش دور نشیم؟
چرا فراتر از جنسیت عمل نکنیم؟
اگر مهربانی، عشق، انسانیت و نیکی، خوب هستند، چرا به جای هدف قرار دادن اینها، اصالت رو به جنسیت بدیم و دنبال حفظش باشیم؟
در آرمانهای انسان مدرن، اینه که فراتر از نژاد، قوم، مرز، مذهب و دین، فقط انسان باشه، ما چرا فراتر از جنسیت، انسان نباشیم؟
تعادل بیو شیمیایی بدن ما و ساختار هورمون های ما چه ارزشی داره که هدف ما حفظ زنانگی مون باشه؟
آیا ما در مورد سایر غرایزمون هم انقدر اصالت قایل هستیم و مدام به فکر حفظ و تقویتشون هستیم؟
اینها سوالاتی ست که به عنوان یک زن وقتی کسی حرف از زنانگی میزنه به ذهن من خطور میکنه و مطمئنا نمی تونم با هر کسی مطرحش بکنم.
ولی به نظرم حفظ زنانگی (نمی دونم اصلا تعریفش چی هست؟ تعادل چهار تا هورمون یا رفتار انسانی؟) نمی تونه و نباید هدف مناسبی باشه. یک وقتی هست که همسر یا دوست یا پارتنر من انتظاری از من داره برای طرز رفتار (که مطمئنا متاثر از تعاریف جامعه از رفتار زن هست) و من دوست دارم رضایت اون رو جلب بکنم. مثل همسر شما که گفته اون لباس زمخت رو از تنت در بیار و شب بیا خونه. این به عنوان یک هدف شخصی برای شما قابل قبوله. ولی می پذیری که صرفا یک ابزار برای ایجاد جذابیت شخصیه و نباید بار ارزشی مثبت بهش بدیم و بخواهیم در جامعه تقویتش کنیم؟ به نظر من دامن زدن به طرز رفتار خاصی که ازش به عنوان رفتار زنانه یاد میشه، دامن زدن و ترویج کلیشه ای هست که خیلی از زنانمون رو که مایلن جور دیگه ای زندگی کنن، دچار مشکل میکنه و اون زنان مدام باید با این کلیشه بجنگن. به نظرم ماها باید خودمون باشیم با صرف نظر از قالب رفتاری ای که مردان و جامعه ازمون انتظار دارن. به نظرم هدف باید انسانی تر رفتار کردن باشه، نه زنانه تر و مردانه تر رفتار کردن. به نظرم اجازه بدیم انسانها فارغ از جنسیتشون، با ویژگی های متفاوت در جامعه حاضر بشن و همین تفاوت هاست که جذابشون میکنه.
دوست دارم نظرت رو بدونم.

shadmane شنبه 25 مهر 1394 ساعت 09:19 ق.ظ

همیشه موفق باشید

بهسا شنبه 25 مهر 1394 ساعت 09:16 ق.ظ

چه عکس خوشکلی
یکم فرق داشتید با تصورم
میدونید لیلیت جان منم همیشه خوشحال بودم وهستم که دختر هستم. هرگز دلم نمیخواست پسر باشم.

tina جمعه 24 مهر 1394 ساعت 10:12 ب.ظ

چه لبخند دلنشینی بانو
شما ظرافت و اقتدار رو توامان دارید و چه هنر ظریفیست
البته که شکسته نفسی هم میکنید

خورشید جمعه 24 مهر 1394 ساعت 12:13 ب.ظ http://tarayesefid.blogsky.com/

سلام
امان از وقتی که سختی های روزگار مجبورت کنه اونقد مردونگی به خرج بدی تا بتونی گلیم زندگیتو از اب بکشی بیرون که یادت بره تو هم زنی و روزی برسه که دلتنگ خودت بشی خواهر جون واقعا دلم برای خودم تنگ میشه و دلم میخواد گریه کنم به حال خودم ولی میگن مرد گریه نمی کنه بغضمو قورت میدم خودمو بغل میکنم نوازش میکنم وبه خودم میگم اینطور هم نمی مونه
کاش بعضی مردونگی ها جنسش مثل کاری که شما کردین بود و میشد از قالب بیرون اومد

سپیده ز جمعه 24 مهر 1394 ساعت 11:01 ق.ظ

امدی و ریختی بر شانه های خویش مو
اندکی در بهت ماندم
what to do ?
what not to do ?

پری گل پنج‌شنبه 23 مهر 1394 ساعت 10:36 ب.ظ http://sangghollab.blogsky.com

سالاری آبجی
قالبتون خوشگله، عکستون خوشگلتر

بانویید شما .... و تاج سر ما

سهیلا پنج‌شنبه 23 مهر 1394 ساعت 07:21 ب.ظ http://nanehadi.blogsky.com

فقط یه زن میتونه به موقع مرد باشه،به موقع همسر،به موقع مادر.

اگه بی انصاف نباشیم شهیلا جان ، بعضی از مردان هم این پتانسیل را دارند ولی در اقلیتند ...

شادی پنج‌شنبه 23 مهر 1394 ساعت 02:50 ب.ظ

سلام بانو جان
یادتون باشه آقا مهندس تو پست قبل براتون نوشتن که "از نظر من شما خودتون خیلی مردین" و این مردونگی به جنسیت نیست. به بزرگواری و شرف تون هم هست

درود و نور و ارادت شادی جان

در فرهنگی که مرد بودن فضیلت است باید گفت کاپریکورن همیشه نسبت به من لطف داشته اند ... البته مطمئنا منظور مرد بودن نیست ، مرام داشتن است ، ورای جنسیت - مرام همه ی دوستانم را میستایم

ماهی پنج‌شنبه 23 مهر 1394 ساعت 01:12 ب.ظ

روم به دیوار گلاب به روتون از قدیم گفتن کور کورو پیدا میکنه آب گودالو دیگه.
دل به دل لوله کشی داره دیگه

راست گفتی خواهر !!! این کشش ها بی دلیل نبوده از ازل

ماهی پنج‌شنبه 23 مهر 1394 ساعت 12:48 ب.ظ

جانا سخن اززبان ما میگویی.

اما اون قسمت که کارایی ازمون برمیاد که دیگران نمیتونن خیلی حال میده ها.

میدونستم اینجا پر از بانوان اینجوریه

عمو پنج‌شنبه 23 مهر 1394 ساعت 12:42 ب.ظ http://Mrmustache.blogsky.com

Wow
چه قالب باحالی
چه لبخند دلنشینی
در ارتش و نظام وقتی مقام بالاتر وارد جای مسقفی میشود سربازی به حالت خبر دار ایستاده و با صدای بلند فریاد میکشد گروهان ایست و همه باید سرجایشان به صورت خبردار و بی حرکت بایستند تا مقام بالاتر بفرمایند از نو.
این یعنی آزاد باشند و به کارهایتان برسید.
از این پست چنین تصویری موقع. ورود شما به آن مرکز در ذهن ما مجسم شد.

خیلی واردین عمو جان :)
ایست نکشیدند ولی بهت زده بودند بندگان خدا !!!

ممنون از حسن نظرتون عمو ، دیدین اکثر عکسهای پروفایل لبخندیه ؟ هیشکی نمیاد چنگولاش رو بذاره توی عکس همه بفهمن چقدر خشن و کوفته :) از جمله بنده ...

ADELE پنج‌شنبه 23 مهر 1394 ساعت 08:47 ق.ظ

قالبتون مبارک
عکستون مبارک

ADELE پنج‌شنبه 23 مهر 1394 ساعت 08:34 ق.ظ

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.