دعا کنیم ...

به دوستم میگم :

چه اصراری داری مثه مامان بزرگا لباس بپوشی ؟! پنج سال از من جوانتری  ولی تیپت رو مدلی انتخاب میکنی که گویا نوه داری !

جواب میده : اصلا به این چیزا نیست مادام ، اگه خدا بخواد ، اتفاق میفته ، ربطی به این حرفا نداره .

میگم : هیچکدوم از مراجعینمون نشده تصور کنند برادرهاتون که معمولا عصر میان دنبال شما برتون گردونن خونه ، پسرهاتون نیستند !

خب چه اصراری داری مادر خونه باشی ؟ تو دختر خانواده تون هستی نه مادربزرگشون !

امروز بردمش بیرون ، مجبورش کردم یه مانتوی کتون بخره ( فقط کرپ مشکی میپوشه توی شرکت ، درحالی که بخشی که اونها کار میکنند انیفرم آزاد هستند ) بهش گفتم وای به حالت اگه دیگه رنگهای دلمرده بپوشی ، تو جوان و زیبایی ، چرا شبیه بیوه هایی که بعد از ٥٠ سال زندگی مشترک همسرشون رو از دست دادن میگردی ؟!

دنبال کیف و کفش مناسب هم گشتیم ولی چنان تصور وحشتناکی از عفاف داره که قبول نکرد کفش جلو باز بخره ! هر چی گفتم این که کاملا رسمیه ، فقط مدلش تابستونه است و نهایتا ناخن انگشت شصتت پیدا بشه ، اونم که جوراب پوشیدی ! زیر بار نرفت ...

خیلی زمان میبره تا بتونه تصویر ذهنیش رو از خودش تغییر بده ... بهش گفتم : نگرشت رو به زندگی تغییر بده تا زندگیت تغییر کنه .... خدایا ! این با خریدن اولین مانتوی غیر مشکی زندگیش اولین گام رو برداشت ،گام دوم با تو !

رسوندمش در خونه ، هنوز دنده سه جا نرفته بود که گوشیم زنگ خورده ، خودش بود ، بهم گفت الان آقای الف زنگ زد و گفت میخوام بچه رو ببرم یه پانسیون نیمه وقت ثبت نام کنم که اینقدر همراه من اذیت نشه ، میتونم خواهش کنم همراهم بیایین ، فکر میکنم شما در این زمینه بهتر اطلاعات داشته باشین ...

از خوشحالی میخواستم پرواز کنم ! خدایا مرسی ... ما اولین نشانه رو گرفتیم ، بقیه اش رو می سپاریم به ید با کفایت خودت ....

بچه ها بیایین براشون دعا کنیم ، به زور چیزی رو نمیخوام ، ولی این دختر اینقدر انسان و شریف و نجیب و مهربون و دوست داشتنیه که لیاقتش یه زندگی خوب و یه خانواده است ... خانواده ی پدریش بسیار خوشنام ومعتبرند و میدونم تا آخر عمرش هم ازدواج نکنه آب توی دلش تکون نمیخوره ، ولی خانوم نون یه دنیا عاطفه و احساس و انرژیه ، حیف اینا جایی بجز برای همسر و فرزندش هزینه بشه ...


نمیدونم ، شاید فقط یه درخواست همکاری ساده است ولی خدایا ، برای همین هم ازت ممنونم ....

نظرات 9 + ارسال نظر
ترمه دوشنبه 28 اردیبهشت 1394 ساعت 12:59 ق.ظ http://terme61.persianblog.ir

نمیگم از اینکه تو رو دارم خیلی خوشحالم چون میدونی
همین که بدونم هستی و سر میزنی خوبه .... ولی هیچ وقت این پرشین جون رو برای کامنتها یی که برای من بودند و خورد نمیبخشم ... من هستم ، توهم باش

الاهی فدات .... نکنه گمت کنم ترمه جونم ؟

مال مردم خوری عاقبت نداری پرشین ... یه روزی حتی ترمه ی باوفا هم بخاطر این کارات ترکت میکنه ... حالا میبینی ...

بهسا جمعه 25 اردیبهشت 1394 ساعت 12:38 ق.ظ http://mywellnessjourney.mihanblog.com

سلام لیلیت بانوی عزیز
وای نمی دونید چقدر از خوندن این پست خوشجال شدم
راستش دلم گرفته بود برا دوستتون از خوندن پست قبلی، واقعا هم از شما به جز این انتظار نمی رفت، که انقدر خوب هوای همکارتون رو داشته باشید و حمایتش کنید.
امیدوارم اون آقا به جای سن و سال به نجابت و پاکی و شخصیت دوستتون توجه کنه که این روزا کمتر خریدار داره. و همینطور امیدوارم نتیجه این ارتباط هرچی باشه باعث بشه دختر قصه بیشتر خودشو دوست داشته باشه، شادتر باشه وبیشتر از زندگیش لذت ببره و نهایتا امیدوارم آنچه که بهترین هست سر راه هر دوشون قرار بگیره.
تعطیلات شاد و دلپذیری داشته باشید.

درود و نور و آرامش بر بهسای عزیزم
منهم برایشان همین آرزو رو دارم ...

تعطیلات خوش بگذره

مگهان جمعه 25 اردیبهشت 1394 ساعت 12:03 ق.ظ http://meghan.blogsky.com

واااااای من چفدر حالم خوووووش شدددد ...
واقعاً چنین درخواستی کردن ازشون ؟ خیلی خوبه !!!

ممکنه واقعا بی هیچ انگیزه ی خاصی باشی ، ولی دل کسی رو شاد کنی ...
این روزها رو دوست دارم

آلبا پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1394 ساعت 06:09 ب.ظ http://analia66.mihanblog.com/

ای جونم لیلیت مهربونم

چه کار قشنگی کردی


ان شالله به زودی بیای و خبر ازدواجشون رو بنویسی

امیدوارم آلبای نازنین ... مرسی از لطفی که بهم داری بانو

فاطمه* پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1394 ساعت 04:32 ب.ظ

سلام بانو
وای که چقدر شما ماااااهید . چقدر خانم ومهربونید. خداحفظتون کنه(ایشالا)
عاشق آدمایه با معرفتم مثل شما
عاشق آدمایی هستم که فکروذکرشون خوشیه دیگرانه مثل شما
عاشق مامانه عاقل و با کلاسم مثل شما
و صد آفرین ومرحبا به این کمکتون و دعایه خیرتون
اجرش با خدا انشاالله بهترینها واستون رقم بخوره

فاطمه خانوم والا از این خبرا نیست ! من پر از ایراد و اشکال و بعضا خودخواهیم ... فقط سعی میکنم منطقی باشم ، همین و بس ولی اینکه شما و دوستانم در اینجا اینقدر بهم لطف دارند و شرمنده ام میکنند ، فقط از خوش شانسی من و لطف شماهاست

به امید اینکه برای همه ی انسانهای دنیا بهترین بهترینها رقم بخوره ...

دور از جون تو ، دور از جون همه ی شما عزیزان ، اون یه عده آدم هم( نمیگم انسان ) که وجودشون پر از عقده و کمپلکس هستش ، خدا به راه راست هدایتشون کنه که وجودشون پر از حب و بغض و کینه و نفرت و حسودیه ...

tina پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1394 ساعت 03:25 ب.ظ

سلام بر لیلیت عزیز
با احترام به شما بانو ی دوست داشتنی
از ته دلم ارزو دارم برای دوست مهربانتون اتفاقات خوشایندی رخ بده
راستش وقتی در مورد لباس به دوستتون توصیه کردین سریع یاد یکی از محصولات خانم دکتر چشمه اعلایی افتادم
لطفن این دو تا محصول رو به دوستتون و سایت گیس گلابتون رو که برای خانم دکتر هست حتمن بهشون معرفی کنید
http://www.gisgolabetoon.ir/fa/shop/shop/p12/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF%DB%8C-%D9%87%D8%A7/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D8%AF%D9%84%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AC%D8%B0%D8%A8-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%AF-
و این محصول
http://www.gisgolabetoon.ir/fa/advertise/news/1413/instat-atraction

من یکی از خوانندگان وبسایت ایشون هستم و میدونم که خالصلانه راهنمایی میکنن..انشالله برای دوست عزیزتون مفید باشه

ممنونم تینای عزیز
گر چه اعتقادات این دوستم منحصر به خودش هست و تمام اینها رو دوپینگ میدونه و به هیچ روی زیر بارشون نمیره ، ولی توصیه تون رو به اطلاعشون میرسونم .
تشکر از توجه تون

رویا پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1394 ساعت 02:39 ب.ظ http://khoshbakhti1393.blogfa.com

وااااااااااااای خداااااااایا شکرت.عاشقتونم بانو تا همین جا هم خیلی عالی بوده و امیدوارم اگر صلاح و خیر هست تا تهش پیش بره اونم بخوبی.
میدونستید خیلی ماهید!؟!یه دونه این

فدای تو رویای عزیزم ... امید که هر چی مصلحت هر دوشون و اون دخترک دوست داشتنی هست اتفاق بیفته .
دیروز به همسر دلبند میگفتم : فارغ از اینکه چه اتفاقی بیفته و نتیجه چی بشه ، برای دوستم خوشحالم که برای اولین بار توی زندگیش داره این هیجانات رو از سر میگذرونه ...

سپیده مشهدی پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1394 ساعت 01:17 ب.ظ

درودددددددددددد
به خواهر عزیزم
امیدوارم بخت و تقدیر قشنگی خدا براشون رقم بزنه...و سرنوشتشون تابناک باشه...

درود و نور و سعادت بر سپیده ی عزیزم

الاهی آمین...

عمو پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1394 ساعت 12:24 ب.ظ

انشاءالله هرآنچه خیر و صلاحشون هست اتفاق بیفته

مرسی عمو جون
چند دقیقه ی پیش با همدیگه اومدن برام چیزی آوردن ... خانوم نون عقب نشسته بود و دختر کوچولو روی صندلی جلو کنار پدرش ... احساس کردم یه خانواده ی سه نفره اند ، براشون خیلی دعا میکنم ، خیلی ....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.